توطئه و تبانی
زمانی که در دسامبر 2016 مشغول خواندن روزنامه در دفتر کارم بودم خبری عجیب توجه مرا جلب کرد. CIA دیدگاه خود در خصوص عملکرد روسیه برای دخالت در انتخابات 2016 آمریکا را تغییر داده بود. آن زمان من رئیس کمیته اطلاعات کنگره بودم و پیشتر در خصوص دخالتهای روسیه گزارشهایی دریافت کرده بودم.
اما این خبر نظریهای علیالظاهر متفاوت از گزارشهای دریافتیام بود و در آن ادعا میشد که هدف روسیه از این دخالتها درواقع کمک به ترامپ برای پیروزی در انتخابات بوده است؛ خبری که بدون اطلاع و تأیید من مستقیماً خوراک رسانهها شده بود.
من مکرراً از انجمن اطلاعات درخواست میکردم صحت این گزارشها را بررسی کند اما آنها توجهی نمیکردند و هیچ توصیه و سفارشی در این خصوص نمیپذیرفتند و آنقدر درخواست مرا به تعویق انداختند تا بالاخره تحریر ارزیابیهای اطلاعاتیشان به پایان رسید؛ که در حقیقت شامل همان ارزیابیهای گزارش شده در خصوص اهداف و مقاصد روسیه بود.
همه چیز برایم نامعقول و مضحک به نظر میرسید. هیچکس فکر نمیکرد که ترامپ شانسی برای برنده شدن داشته باشد و این فرضیه که فردی مانند پوتین درصدد بوده تا با تبلیغات در چند رسانه اجتماعی خُرد و بیارزش و فرستادن ایمیلهای تهدیدآمیز کمبها برای کاربران، راه را برای برنده شدن ترامپ هموار کند، فرضیهای کاملاً پوچ و احمقانه بود.
در آن زمان حتی در برخی آگهیهای روسی آشکارا به شخصیت ترامپ حمله شده بود. در این گزارشها عنوان شده بود که هدف روسیه ایجاد تفرقه و دو دستگی در جامعه آمریکا و تضعیف پیشگیرانهی برنده احتمالی یعنی هیلاری کلینتون بود. در عین حال رسانهها نیز با شایعاتی بیامان در خصوص روابط مخفیانه و غیرقانونی رئیسجمهور منتخب، دونالد ترامپ و تیمش با پوتین، پیوسته بر طبل بیآبرویی و اتهام به آنها مینواختند.
انتشار پرونده استیل در اوایل ژانویه 2017 کاروان اتهامات را در قالب یک واقعیت باورنکردنی دیگر پیش بُرد. این پرونده مجموعهای از گزارشهای اطلاعاتی در خصوص دونالد ترامپ و همقطارانش است که توسط جاسوس پیشین بریتانیا «کریستوفر استیل» و برای یک گروه تحقیقاتی اپوزیسیون به نام فیوژن جیپیاس که تأمین مالی آن را کمپین هیلاری کلینتون و کمیته ملی دموکرات برعهده داشتند گردآوری و تألیف شد.
تئوریهای دسیسهای نامعقول و مهمل دربارهی سفر مخفیانه وکیل ترامپ به پراگ برای دیدار و دسیسهچینی با افسران روسی و یا داستانهای زشت و زننده دربارهی گرایشهای جنسی ترامپ آن را مجموعهای مضحک و پوچ جلوه میداد. از دید من این پرونده یک فیلمنامه کمدی بود. اما تمام مؤسسات انتشاراتی واشنگتن مجذوب آن شده بودند.
این پرونده علناً یک فکاهی تمام عیار بود با این وجود بعدها مطلع شدیم که اطلاعات مندرج در آن به خورد سازمانهای حکومتی متعدد رفته است به علاوه منبع اتهامات ذکر شده در یادداشتهای میدانی بود که پایهگذار تحقیقات رابرت مولر شدند.
همچنین چهار مرتبه نیز توسط FBI به منظور کسب مجوز برای جاسوسی از مشاور کمپین انتخاباتی ترامپ یعنی کارترپیج مورد استناد قرار گرفت. با وجود اینکه FBI با در دسترس داشتن سرچشمه اصلی پرونده استیل میدانست که ادعاهای این پرونده براساس گزافهگوییهای استیل از شایعات خبری بوده، اما این منبع از جهات دیگری مورد تأیید قرار گرفته بود.
البته این پرونده صرفاً ظاهر قضیه بود. ما همچنین بعدها متوجه شدیم که پیتر استراک، مأمور ادارهی تحقیقات فدرال آمریکا (FBI) در خصوص هدایت این مسأله، و معشوقهاش لیزاپیج، وکیل عالی رتبه FBI، مکرراً گزارشهایی در خصوص نفرتشان از ترامپ منتشر میکردند و عهد کرده بودند مانع رسیدن ترامپ به ریاست جمهوری شوند.
حتی بعد از اینکه FBI پرونده استیل را برای چاپ و نشر روانه مطبوعات کرد، باز هم افرادی از قبیل بروساور که یک صاحب منصب عالیرتبه در وزارت دادگستری بود و به نظر میرسید پارتیزان نباشد به تلاشهای قبلی برای تزریق ادعاهای این پرونده به نهادهای FBI ادامه میدادند. همسر اور هم که از طرف فیوژن جیپیاس بر روی پروژه پرونده استیل کار میکرد و همچنین همقطارانش، همگی تاجران شایعهپراکنی بودند که برای راهاندازی و نشر این پرونده از دموکراتها حقوق میگرفتند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب شمارش معکوس برای سوسیالیست