جمهوری فدرال آلمان و ایالات متحده آمریکا اگر آمریکا در آن زمان تصمیم به عقب - نشر پیله

جمهوری فدرال آلمان و ایالات متحده آمریکا

کتاب از بیسمارک به هیتلر
Rate this post

آلمان و آمریکا

از سال 1952 شاهد تغییرات دیگری نیز بوده ایم. در آن زمان جمهوری دموکراتیک آلمان برای اتحاد جماهیر شوروی و متحدینش در شرق اروپا از اهمیت چندانی برخوردار نبود و سران شوروی می‌توانستند از این کشور برای مانورهای سیاسی خود استفاده کنند.

اگر آمریکا در آن زمان تصمیم به عقب نشینی از قاره اروپا می‌گرفت، تصمیمی که ممکن به نظر می‌رسید، در آن صورت حوزه نفوذ شوروی در این قاره حتی بدون جمهوری دموکراتیک آلمان نیز از قابلیت گسترش بالایی برخوردار می‌گردید. اما امروزه وجود آلمان دموکراتیک به دلیل تلاش‌های استقلال طلبانه در بلوک شرق و به ویژه در لهستان برای شوروی بسیار ضروری و لازم است. از سوی دیگر برای آلمان دموکراتیک نیز وجود شوروی برای حفاظت و تضمین امنیت این کشور بسیار حیاتی است.

در خصوص رابطه بین جمهوری فدرال آلمان و ایالات متحده آمریکا نیز می‌توان چنین مواردی را مطرح نمود. در سال 1952 فرانسه تنها پل ارتباطی کوچک آمریکا و ناتو با قاره اروپا به حساب می‌آمد. اما خروج فرانسه از این سازمان نظامی و تلاش هایش برای تبدیل شدن به یک ابر قدرت مستقل می‌توانست در صورت عدم عضویت آلمان فدرال در ناتو به معنای پایان این سازمان نظامی در قاره اروپا تلقی شود.

به همین دلیل امروزه آلمان فدرال برای آمریکا بسیار حائز اهمیت شده است و آلمان فدرال نیز بدون آمریکا شرایط بسیار دشواری را خواهد داشت. بدون حضور آمریکا و تدابیر حفاظتی این کشور، آلمان فدرالِ بدون سلاح هسته‌ای به طور عمده در معرض فشار بلوک شرق مسلح به تسلیحات اتمی قرار خواهد گرفت.

به عبارت دیگر بین دو کشور آلمان و ابر قدرت‌های پشتیان آنها امروزه روابط و مناسبات بسیار تنگاتنگ تری نسبت به زمان تأسیس آنها وجود دارد و شکستن این تعهدات متقابل به سختی امکان پذیر به نظر می‌رسد.

در برخی محافلِ جمهوری فدرال آلمان هنوز هم این توهم وجود دارد که اگر امروزه همانند سال 1952 بار دیگر پیشنهادی از جانب روس‌ها مطرح گردد، با واکنش متفاوت تری نسبت به گذشته مواجه خواهد شد، اما بی‌تردید قدرت‌های غربی از چنین پیشنهادی استقبال نخواهند کرد.

شاید بی‌طرفی اکنون برای خود آلمانی‌ها قابل قبول‌تر باشد، چون آلمان بر خلاف گذشته بار دیگر به یک قدرت اقتصادی مهم بدل گشته است. اما دو ابر قدرت به همراه هم پیمانان خود بی‌تردید با بی‌طرفی آلمان کنار نخواهند آمد. با نگاهی دقیق‌تر می‌توان متوجه شد که مسئله اتحاد دوباره امروزه حتی برای دو کشور آلمان نیز چندان مطرح نیست و چرایی این مسئله را می‌بایست در دلایل سیاسی جستجو نمود.

اتکای هر دو کشور آلمان به دو بلوک غرب و شرق در طول زمان بیشتر و بیشتر شده است، دو بلوکی که هر یک از آنها از وزن بیشتری نسبت به معاهده‌های اروپایی زمان بیسمارک برخوردار هستند و نه تنها دارای سازمان‌های نظامی بزرگی هستند، بلکه می‌توان گفت یک امپراتوری بزرگ نیز محسوب می‌شوند، و به این ترتیب این وابستگی شدید، امید به اتحاد دو آلمان یا تأسیس یک آلمان جدید و یا یک امپراتوری آلمان را به طور کامل از بین می‌برد.

حال از دیدگاهی اروپایی به بررسی این موضوع می‌پردازیم. برخی مواقع گفته می‌شود که تقسیم آلمان با تقسیم اروپا مصادف شده است، اینکه در همه جای اروپا بار دیگر تلاش‌های استقلال طلبانه ملی برانگیخته شده – هم در غرب و هم در شرق – و اینکه این تلاش‌ها و یا به عبارت دیگر «اروپا سازی اروپا» می‌بایست و می‌تواند به اتحاد آلمان منجر گردد.

باید دید که منافع همسایگان اروپایی هر دو آلمان در رابطه با این اتحاد مجدد که برخی آلمانی‌ها به آن امید بسته‌اند چگونه است، اگر به طور دقیق‌تر به نظر آنها در مورد اتحاد دوباره مورد بررسی قرار گیرد، نتایج دلسرد کننده خواهند بود: هیچ یک از کشورهای اروپایی در غرب و شرق آلمان در آرزوی اتحاد مجدد دو آلمان نیستند و با رغبت آن را نخواهند پذیرفت.

همه کشورهای اروپایی تجربه‌های بسیار تلخ و وحشتناکی از امپراتوری سابق آلمان داشته اند، و به خصوص در دو همسایه مهم آلمان یعنی در فرانسه و لهستان، اگر با اتحاد دو آلمان بار دیگر یک قدرت هشتاد میلیونی در بین آنها تشکیل شود، همه زنگ‌های هشدار و خطر بلافاصله به صدا در خواهند آمد. آنچه که جولیو آندرئوتی وزیر امور خارجه ایتالیا و از دوستان جمهوری فدرال آلمان در سال 1984 به صورت غیر مستقیم بیان کرد، به خوبی نشان دهنده نگرش درونی همه همسایگان اروپایی آلمانی‌ها در خصوص اتحاد دوباره است:

«دو کشور آلمان وجود دارد و این دو کشور می‌بایست باقی بمانند»

و سرانجام اینکه اتحاد دو آلمان بعد از این چهل سال و با شرایط کنونی چگونه خواهد بود؟ به طرز عجیبی نمی‌توان تصوری از این اتفاق داشت. این اتحاد تنها در صورت ار بین رفتن یکی از دو کشور آلمان و ادغام در دیگری ممکن به نظر می‌رسد و بی‌تردید چنین امری مستلزم بروز جنگی دیگر است، جنگی که با شرایط امروزی، تلفات بیشماری به همراه خواهد اشت. اتحاد آرام دو آلمان و ادغام یکی در دیگری در حال حاضر حتی به صورت نظری نیز غیر قابل تصور است.

تاریخ به اندازه چهل و دو سال از امپراتوری آلمان فاصله گرفته است. موجودیت سایه وار این امپراتوری بعد از سال 1945 و پایان جنگ جهانی دوم به تدریج به عدم وجود و عدم امکان تأسیس دوباره آن بدل گشته است. نگاهی به تاریخ امپراتوری آلمان تردیدها در خصوص تأسف خوردن بر چنین روندی را افزایش می‌دهد. تاریخ امپراتوری آلمان با همه دردها، تخطی‌ها، شکست‌ها و وحشت‌های آن تنها حدود دو برابرِ فاصله زمانی جدایی ما از فروپاشی این امپراتوری به طول انجامیده است، فاصله‌ای که روز به روز در حال افزایش است.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب از بیسمارک به هیتلر

ناموجود
قیمت اصلی 104000تومان بود.قیمت فعلی 94000تومان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *