خدا و دین
یک فعل به خاطر سازگاریاش با سرشت ذاتی انسان نیست که خوب است، بلکه خوب است چون اراده خداوند اینچنین خواسته است.
اراده خداوند میتوانست درست عکس آن را حکم کند که در این صورت همان نیروی الزام را داشت که حکم معتبر تاکنون داشته است – و حقیقتاً فقط تا زمانی که اراده مطلق خداوند بخواهد معتبر است. قانون، اراده محض است، بدون هیچگونه پایهای در واقعیت، بدون هیچ مبنایی در سرشت ذاتی چیزها.
توگویی انگاره حاکمیت را به خود قانونگذار الهی اِعمال کرده اند. البته در اینجا نامانگاری فقط به عنوان اسمی کلی برای یک جنبش بزرگِ تفکر و دیدگاه استفاده شد.
آیا تمام دلالتهای «اخلاقیات ارادهگرا» پیش از این در دانس اسکوتوس بوده یا نه مورد تردید است. اما یقیناً در ویلیام اُکام قابل ردیابیاند. و انگاره قانون اخلاق به مثابه تجلی اراده خداوند از نامانگاران به اصلاحطلبان مثل وایکلیف و بعداً به لوتر و کالون منتقل شد.
«حاکمیت خداوند» محور الهیات و اخلاقیات کالون است. تشابه انگاره خداوند کالون به مثابه آزاد از قوانین و مفهوم مدرن حاکمیت، موضوعی جذاب برای تحقیق وتأمل است. به این مقایسه بسیار پرداخته شده و به این مطلب بسیار توجه شده است که ممکن است منبع عقیده کالون که حاکمیت از آن خداوند است از آموزش اولیه او در قانون بوده باشد.
همینطور گفتهاند که عقیده او نمیتوانسته بر نظریه سیاسی و حقوقی تأثیر نگذارد، و اینکه تعداد زیادی از مفاهیم بنیادی نظریه سیاسی مدرن چیزی جز مفاهیم «سکولارشده» الهیات نیست. هر دو نظر عناصری از حقیقت را دارند، گرچه عاقلانه نیست که بیش از حد به آنها اهمیت بدهیم.
پروتستانتیسم ضرورتاً به جدا شدن کامل از سنت قانون طبیعی نینجامید. تکانه الهیات دینی بر تداوم اندیشه سیاسی و حقوقی هنوز هم موضوع مناقشه در میان پژوهشگران است. اما به اندازه کافی آشکار است که مفهوم قانون طبیعی تومیستی به مثابه عنصر واسطهای بین خداوند و انسان و به عنوان ارزیابی قدرت و مقام طبیعت انسان در الهیات اصلاحطلبان جایی نداشت و در حقیقت آنها فضایی هرچند کوچک هم به آن ندادند.
اصلاحات دینی، آشکارا بازگشت به بدیلهای صلب مورد تأکید آگوستین قدیس بود که در یکی از فصول قبل مورد تحلیل قرار گرفت. این بازگشت سبب تغییر شکل عمیق مفاهیم سیاسی و اخلاقی شد که به نوبۀ خود نمیتوانست بر مفهوم قانون طبیعی که محصول عصر خرد بود تأثیر نگذارد.
اما تا جایی که به ادبیات مناقشهای دوره مربوط است، شواهد، همانطور که قبلاً اشاره شد، حاکی از آن است که تداوم تفکر قانون طبیعی در میان کاتولیکها بیش از نویسندگان پروتستان بوده است.
تمایل ارادهگرای اخلاقیات پروتستانی ممکن است از عهده توضیح مذمت نسبی میان جدلیون پروتستان و نویسندگان سیاسی، توجیه ارجهیت قانون طبیعی به قانون الهی انجیل از یکسو، و قانون موضوعه دولت که نهایتاً براساس اراده خداوند طراحی شده از سوی دیگر بخوبی برآید. و اینکه «حق الهی پادشاهان» به عنوان دستاورد نمونه این عصر تلقی شود، یقیناً معنی دار است.
برگرفته از کتاب قانون طبیعی مقدمه ای بر فلسفه قانون
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم.