فاشیستهای آلمانی مانند متحدان ایتالیایی و رقبای کمونیستی خود، مبارزۀ تبلیغاتی سرسختی علیه لیبرالیسم کلاسیک و کاپیتالیسم به پا کردند. یکی از پدران روشنفکر فاشیسم آلمان، پاول لِنش، بود که در کتاب خود، سه سال انقلاب جهانی، مینویسد:
سوسیالیسم و فاشیسم
این گروه از افراد که ناخودآگاه با معیارهای انگلیسی استدلال میکنند، کل طبقۀ سرمایهدار آلمان را تشکیل میدهند. اندیشههای سیاسی این افراد دربارۀ آزادی، حقوق شهروندی، حکومت قانون و پارلمانگرایی از نگاه فردگرا به جهان نشات میگیرد، نگاهی که به طور سنتی در لیبرالیسم انگلیسی تجسم یافته و مورد پذیرش طبقۀ سرمایهدار آلمان در دهههای پنجاه، شصت و هفتاد قرن نوزدهم قرار گرفته است. اما این معیارها قدیمی و متلاشی شدهاند، همانطور که لیبرالیسم انگلیسیِ قدیمی متلاشی شده است.
- آنچه اکنون باید انجام داد این است که از شرّ این ایدههای سیاسی موروثی خلاص شده و به رشد و ترویج یک مفهوم جدید از دولت و جامعه کمک کرد. در این حالت نیز سوسیالیسم باید بهطور آگاهانه و مصمم در نقطۀ مقابل و مخالف فردگرایی قرار گیرد.
منظور لِنش از «معیارهای انگلیسی» ایدههای افرادی مانند آدام اسمیت و جان لاک بود. فاشیسم آلمانی، همانند تمام ایدئولوژیهای جمعگرایانه، معتقد بود که افراد باید به «جامعهای» که دولت آن را تعریف میکند خدمت کنند. همانطور که هیتلر در کتاب خود، نبرد من، مینویسد:
- «آریاییها نه فقط بهخاطر ویژگیهای ذهنی خود، بلکه همچنین به دلیل میزان تمایلشان به قرار دادن تمام تواناییهای خود در خدمت جامعه، برترین هستند… یک آریایی مشتاقانه نفس خود را تابع جامعه میکند و اگر شرایط زمانی اقتضا کند، حتی آن را فدا میکند.» این گفتۀ هیتلر فلسفۀ اساسی حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان بود که با شعار «منفعت عمومی مقدم بر منفعت شخصی است» بیان میشد.
در این زمینه: حسادت سوسیالیستی
برگرفته از کتاب: مشکل سوسیالیسم