شوپنهاور
برای بخش بزرگی از افکار عمومی نیز شوپنهاور فیلسوف تحقیر کننده انسان و فیلسوفی که با پیشرفت میانه خوبی نداشته، باقی مانده است. شوپنهاور به آن گروه از اندیشمندان تعلق دارد که جهان را تفسیر کردهاند در حالیکه هیچ اعتقادی به تغییر آن نداشتهاند.
نظریه پردازان مارکسیست وی را یک خرد گریز و مدافع ارتجاع خطاب میکردند. اما آیا او همان کسی نبود که در وصیت نامه خود برای سربازانی که در سال 1848 در شهر فرانکفورت جهت اعتلای دموکراسی جان خود را از دست داده بودند، بخشی از اموال خود را اختصاص داد؟
اظهارات شوپنهاور در مورد زنان، که آنها را به عنوان «جنس نابالغ و ناکامل» قلمداد کرده، او را به عنوان متفکری زن ستیز معرفی نموده و به هدفی ایده آل جهت انتقادات فمینیستی و همچنین موضوعی ارزشمند برای هر گونه مطالعات جنسیتی تبدیل کرده است. به نظر هیچ فیلسوف کلاسیکی همانند شوپنهاور این گونه نسبت به نزاکت سیاسی قرن بیستم و بیست و یکم، بیاعتنا نبوده است.
آیا شوپنهاور در حقیقت آن زن ستیزِ نامتعارفی بود که از انسان گرایی امتناع میکرد؟ آیا میتوان او را سزاوار چنین برداشتها و برخوردهایی دانست؟ شوپنهاور از چنین ویژگیهایی برخوردار نبوده و هر شوپنهاور خوانی که آثار او را به دقت مورد مطالعه قرار داده، میداند که کلیشههای رایج در مورد این فیلسوف بیانگر نیمی از واقعیت نیز نیستند.
با اینکه شوپنهاور علاقهای به افکار مترقی نداشته، اما دوستدار جنبش روشنگری و سرشار از همدلی برای رنجهای نه فقط انسان، بلکه هر مخلوقی بوده است. او را باید ناظری روشن اندیش و واقع نگر برای دنیا قلمداد نمود که فلسفه را به سوی واقع نگری سوق داده است.
علاوه بر این وی یک سبک شناس استثنایی است که نه تنها زبان فلسفی را تحریف نکرد بلکه به آن شفافیت و درخشش بیشتری نیز بخشید. شوپنهاور بیش از هر چیزی ماجراجوی عرصه اندیشه بوده که راههای جدیدی را پیش روی دنیای فلسفه گشوده است. در مجموع میتوان مدعی شد که شوپنهاور شایسته برخورداری از تصویر یا به عبارت دیگر پرتره بسیار بزرگ و با جزئیات بیشتری است.
برگرفته از کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم