قانون و اخلاق
اولین و شناختهشدهترین وجهْ اخلاقیسازی قانون، یا فرمانبرداری قانون از اخلاق است که معمولاً بیش از بقیه مطرح شده، مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شده است. این وجه اغلب به مثابه مهم ترین استدلال ضدقانون طبیعی و علت رها کردن آن اقامه می شود. در اینجا گزارش مفیدی درباره تغییرات عمدهای که بدین مناسبت در میان نویسندگان قانون اتفاق افتاده میآوریم:
اگر نوشتههای حقوقی و تصمیمات قضایی پایان قرن هجدهم را با پایان قرن نوزدهم مقایسه کنیم، تغییر عمده در صف مقدم از حیث سرشت قانون، رابطه ماخذ الزام اصول قانونی، رابطه قانون و اصول اخلاقی و رابطه فلسفه حقوق و اخلاقیات منتج از آن، توجه ما را به خود جلب میکند. از این قرار، بلک استون از «اخلاقیات یا قانون طبیعی» به عنوان مترادف و از قانون طبیعی به مثابه خطکش نهایی التزام که تمام اصول قانونی باید با آن سنجیده شوند و تمام نیرو و مرجعیت خود را از آن میگیرد، حرف میزند. همینطور ویلسون (یکی از پیشنویسان قانون اساسی و قاضی دادگاه عالی ایالات متحده) سخنرانیهای خود را درباره قانون (ایرادشده در سال 91 – 1790) با صحبت درباره اساس اخلاقی تعهد به قانون و همچنین قانون طبیعت یا اصول جهانی اخلاق که قوانین موضوعه جز اعلام آن چیزی نیستند، شروع کرد.
در مقابل، کتاب سازمانی با بیشترین کاربرد در سرزمینهای انگلیسی زبان در پایان قرن نوزدهم (عناصر فلسفه حقوق هولاند)، مدبرانه قانون را از «تمام قواعد، که مثل اصول اخلاقی … به وسیله مقامی نامشخص به اجرا گذاشته میشود» جدا میسازد و میگوید که قانون طبیعی به کلی خارج از حیطه نویسنده است. مشابهاً آقای میلر، قاضی عالی قانون اساسی در سخنرانی درباره این قانون در سال 90 – 1889 لزومی برای صحبت درباره قانون طبیعی و اخلاقیات نمیبیند و جایی که آقای قاضی ویلسون شالوده را اخلاقی و فلسفی میگذارد او شالوده را سیاسی و تاریخی قرار میدهد.
(پاوند، قانون و اصول اخلاقی. صص 2 – 1)
این انزجار از آنچه که یکی از صفتهای ریشهای اندیشه غرب بوده است – که قانون مادون اخلاق است – به هیچ وجه محدود به جهان انگلیسی زبان نیست. در فصل بعد کوشش خواهم کرد نشان دهم که استعداد پاکسازی نظریه حقوق از تمام تظاهرات قانون طبیعی آشکارا در میان حقوقدانان قاره متحول شد و به نتایج منطقی رسید. در اینجا من فقط با این حقیقت سروکار دارم که از دید مدرنها، آموزۀ قانون طبیعی آلودهساز قانون با اخلاق ظاهر میشود، اخلاقیسازیِ قانونی قدیمی و غیرقابل قبول. این قضاوت، اگر نگوئیم سرزنش، یقیناً مستند است. نظریه قانون طبیعی پیامد یک اعتقاد خیلی قدیمی است که به سرچشمههای تمدن ما برمیگردد: اعتقاد بر اینکه هدف قانون فقط مطیع کردن انسانها نیست، بلکه کمک میکند که انسانها شریف و متقی بار بیایند.
اما، خلط قانون و اخلاق سویه دیگری هم دارد، بدین معنی که گرچه آنها زمانی جزء مسائل اصلی بوده اند، ولی ما دیگر به پیامدشان زیاد توجه نداریم. ورود ارزشگذاری قانون به حوزه اخلاق باعث گمراهی و سوءتفاهم جدی میشود. در عین حال لحظهای که در واقع خودانگارۀ قانون طبیعی ما را وادار میسازد که به ارزشهای اخلاقی ابرازشده با واژگان قانون فکر کنیم،، اجتناب از این سوء تفاهمات بسیار سخت مینماید.
چون این میتواند فقط به این معنی باشد که با دادرسی کیفیت اخلاقی یک عمل، ما جز اعلام مطابقت آن عمل با الگوی قانون، کاری نمیکنیم. اگر اخلاقی بودن فقط منوط احترام به قانون است، در آن صورت مثال تمام عیارْ رفتار اخلاقی فریس ریاکار است. اگر تکالیف اخلاقی بتواند در واژگان قانون لفاف شود، میشود آنها را با دقت کُدمانند تبیین نمود.
زبان بازی به راه میافتد و بر انواع بدیلهای ممکن گواهی خواهد داد. برای رفع تردید انتخاب مناسبترین قاعده رفتار و کردار، فلسفۀ احتمال به کمک انسان خواهد شتافت و تجربه اخلاقی به مقولات تنگ قانون تقلیل خواهد یافت. در کل، وظیفه سخت اخلاقگرا با کار وکیل یکسان میشود. او باید قانون را شرح و تفسیر دهد و به تدریج نحوه استفاده از قانون را با صلاحدید و امتیاز نشان دهد.
قصد ندارم بگویم که قانون طبیعی مسئول کامل این انحرافات عجیب و غریب است. اما تصادفی هم نیست که عصر رونق قانون طبیعی، عصر اخلاقیات قانون هم بود. و این هم مهم است که پاسکال، دشمن سرسخت زبان بازی، هوادار قانون طبیعی هم نبود. در آن هجونامه جاویدان، Provinciales (سال 1657)، او «دنیادوستی»ای که از رخنه مقولات قانونی به حوزه اخلاق منتج میشود را محکوم کرد.
او گفت، یک وجدان اخلاقی واقعی بر علیه انگارۀ «یک قاعده ممکن است به محمولش وفق داده شود» شورش میکند؛ با احتمالات خرسند نمیشود بلکه خواهان قطعیت است. به همان طریق که احساس شد اخلاقیسازی قانون مغایر شواهد تجربه قانون است، فهمیدند که قانونیسازی اخلاق هم خودْ ذات اخلاق را نابود و ناخوشایند میکند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب قانون طبیعی