نگاه مردسالارانه
با وجود نمادها و کارکردهای زنانه در کتاب مقدس، همواره تفاسیر مردانه از آن ارائه شده که به موجب آن زنان نادیده انگاشته شدند.
از این رو، در الهیات فمنیستی تلاشی جهت بازنمایی ارزش زنان در سنتهای دینی و احیای حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها با تکیه بر آموزههای دینی صورت پذیرفته است.
بدین سان، برخی فمینیستها که مایل بودند به جوامع دینی خودشان متعهد باشند، به دنبال روشهایی برای نمایاندن خدا بودند، به نحوی که همسو و تاییدکنندهی دغدغههای معنوی زنان باشد.
از این رو، کوششی را برای پیدا کردن نمادهایی که تجارب هر دو جنس را بازتاب میدهد آغاز کردند. در این خصوص، با تاکید بر ابعاد مونثگون خداوند و احیای این جنبهها، به نوعی تصویر جنسیتی از خداوند تعدیل گشت.
همچنین در کوششی دیگر، فمینیستها با به چالش کشیدن نمادهای مرد محور و دگرگون ساختن مفاهیم مردسالارانهی امر قدسی، تصویر متعادلتری را از جنسیت خداوند نمایاندند.
به کارگیری این الگوها در تمامی سنتهای دینی به ویژه آنهایی که جنبهها و ابعاد مونثی را در الهیات خود به کار بردهاند، امکان پذیر است.
با این حال، همانطور که گفته شد، با توجه به اینکه این نهضت فکری به صورت روشمند از سوی پژوهشگران جهان مسیحی آغاز شد و سپس به دیگر ادیان نیز گسترش یافت، شاید بتوان نخستین کوششها جهت تغییر نمادگرایی جنسیتی نسبت به خدا که در غالب زنانه ارائه شد را در دیدگاههای قدیسه هیلگارد اهل بینگن و مشتیلد اهل ماگدبورگ یافت.
با به کاربردن استعارههای زنانه دربارهی خدا، ایشان این فرض که زنان شبیه خدا نیستند را رد کردند. این تلقی نسبت به خدا با جولیان اهل نورویچ به اوج خود رسید، ولی این نگرش، در آن زمان تاثیر قابل توجه و مشهودی بر وضعیت زنان در جامعهی دینی نگذاشت.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب اسطوره سوفیا