عرصه سیاست
زمانی که رجب طیب اردوغان برای نخستین بار پا به عرصۀ سیاسی گذاشت، افرادی که سیاستهای حزب را از فاصلۀ تئوریک و ایمن دنبال میکردند، نوعی لذت ناخوشایند داشتند که بیشباهت به احساس همتایان آنها در مجارستان و انگلیس و ایالات متحده در هنگام ظهور عوامگرایی نبود.
حزب عدالت و توسعۀ اردوغان همواره با تاکتیکهای ضربهای، همچون حمله به شخصیتهای برجستۀ دولتی که پیشتر ملموس به نظر نمیرسید و ردکردن آراء عمومی و ذکر گذرای خروج از توافقنامههای بینالمللی، تشکیلات را به هم میزد.
این ضربات قدرتمند توسط سیستم سیاسی صورت میگرفت و زنگ خطری برای همۀ طرفهای سیاسی محسوب میشد. اسپین داکترهای حزب عدالت و توسعه، در هر کانال تلویزیونی، برکناری جسورانۀ چهرههای برجستۀ سازمان را از کنوانسیونهای سیاسی بیصدا گذاشتند و این احساس حیرت و شگفتی سبب شد که تنها پوزخندهای پوپولیستی سرکش خود را گسترش دهند.
این تاکتیک ساده بود: در طول مناظره بیانیهای انفجاری ارائه دهید، آشفتگی را توسعه دهید یا آغازکنندۀ جدال بین سیاستمداران سمت راست میانه و چپ میانه باشید، مصالحات شکنندۀ کشور را دور بریزید و قبل از اتمام مناظره با بیان اینکه هیچ یک از طرفین در ارتباط با خواستههای فرد واقعی نبودند، در بینظمی غوطهور شوید و اینکه مدتهاست که خواستههای خیابانی جدا از برداشت سیاست تشکیلات است.
زمانی که این کاباره سبب بههمریختن مناظرۀ سیاسی شده بود، برخی از چپگرایان بدبین، به صفحۀ تلویزیونهای خود چسبیده بودند و از تماشای مردان کوتهفکر و بیاهمیت لذت میبردند؛ اما اگر واهمهای از آن نداشتند، از احترام طولانیمدت برخوردار بودند.
در آن وقت، یک تحلیل مد روز این بود: «حاشیه، سرانجام قدرت را در مرکز درک میکند.» همانگونه که برای دولت ترامپ در ایالات متحده پس از یک سال یا در انگلیس پس از همهپرسی برگزیت رخ داد؛ البته یک حس حسادت در این زمینه وجود داشت و آن اینکه چپها انتظار داشتند که خودشان دست به این عمل انقلابی بزنند.
خیلی از آنها چنان درگیر تخریب سیاسی بودند که چندین سال به طول انجامید و این سؤال مهم را از خود بپرسند «قرار است چه چیزی را جایگزین تشکیلات کنید؟» و نهایتاً وقتی این سؤال به ذهنشان رسید که سالهای بیشماری با ولگردی سیاسی بر باد رفت و آنها را مجبور به رویارویی با عواقب واقعی انتظارات ناامیدانه کرد.
آن اظهارنظرهای رسانههای اجتماعی دربارۀ جوانان و افراد تحصیلکرده در انگلیس را پس از همهپرسی به یاد داشته باشید که به جملۀ «من نمیدانستم این رأیگیری جدی گرفته میشود» خلاصه شده است. وقتی نسل جدید سیاسی متوجه شدند که آرایشان بیشتر از آنچه فیسبوک دوست دارد مهم و مؤثر است که زندگی جدید غیراروپایی آنها بهوسیلۀ سیاستهای زندگی حقیقی از قبل شکل گرفته است؛ زیرا زندگی ما در ترکیه توسط ارزشگذاری مردان کوتهفکر و محافظهکار بنا شده است.
ژیژک با این عقیده زندگی کرد که یک ارگانیسم سیاسی ضددموکراتیک ممکن است به نوعی باعث تأخیر در ایجاد یک دموکراسی بهتر شود؛ اما طولی نکشید که در ترکیه به این پرسش با اقدامات سلطهجویانه پاسخ داده شد و وقتی که شهروندان مبارز جدیدی که در این زمینه فعالیت میکردند با حامیان غیور رهبری رودررو شدند، معلوم شد که تغییر در محکومیت آنها تقریباً غیرممکن است یا ناامیدی و سرخوردگی، آنها را به ایجاد دموکراسی بهتری سوق دهد.
بدبینان چپگرا همچنین متوجه شدند که حسن رفتار و خویشتنداری جهت پرهیز از بهکارگیری مشت آهنین، هنگام مواجهه با تبهکاران هرکارۀ رهبری مستبد کافی نیست.
طی انتخابات سال 2015 در ترکیه، شهروند مبارز آنارشیست و ستیزهجوی پساساختارگرای ما و تمام کسانی که به نظریهپردازی میپرداختند و به وجود قعر سیاسی معتقد بودند، بهصورت فیزیکی با حامیان دولت درگیر میشدند.
هواداران دولت سعی در قراردادن آراء جعلی در صندوقهای آراء داشتند. تصورشان این بود که این پستترین زندگیست که ممکن است در آن فرو روند تا اینکه در سال 2017، بعد از کودتایی نافرجام، همهپرسی مربوط به تمدید اختیارات دولت را تجربه کردند. آنها یک بار دیگر داوطلبانه برای نظارت بر صندوقهای آراء حاضر شدند و خیلی زود به این نتیجۀ دلخراش رسیدند که تقلب در انتخابات حتی گستاخانهتر از دفعۀ قبل صورت گرفت.
اگرچه نظارت بر فرایند رأیگیری از سوی داوطلبان با دقت انجام میشد، هنگام آغاز شمارش آراء مشخص گردید که اردوغان پیروز میدان نخواهد بود و هیئت عالی انتخابات، با تغییر قانون انتخابات از یک ساعت به ساعت دیگر و همچنین فشار خود رهبری، رأیهای جعلی به اردوغان معتبر شناخته شدند.
برگرفته از کتاب چگونه یک کشور را نابود کنیم
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم