آسیب شناسی، نقایص و بیماری های روانی بدون اطلاع از فنون مربوط به آسیب‌شناسی - نشر پیله

آسیب شناسی، نقایص و بیماری های روانی

کتاب بلوغ در ساموآ
Rate this post

بیماری های روانی

بدون اطلاع از فنون مربوط به آسیب‌شناسی بیماری‌های روانی و بدون استفاده از هرگونه ابزار برای تعیین انواع نقص‌ روانی، من فقط توانستم تعدادی از مشاهداتم را به صورت کاملاً غیرحرفه‌ای و ساده برای استفاده‌ی آن دسته از متخصصین آسیب‌شناس علاقه‌مند به جوامع بدوی جمع‌آوری کنم.

در مجمع الجزایر مانوآ با جمعیتی بالغ بر دو هزار نفر، یک نمونه ناقص ذهنی، یک نمونه کندذهن، یک نمونه پسری چهارده ساله هم دیوانه و هم کندذهن، یک نمونه مرد سی ساله با توهم سنگین موفقیت و زندگی در وهمِ جلال و جبروت شخصی و همچنین یک مرد که تظاهر به زن بودن می‌کرد، مشاهده کردم. بچه‌ی ناقص ذهنی یکی از هفت بچه‌ی خانواده بود و مادرش اظهار داشت که او یک برادر کوچک‌تر دارد و فاصله‌ی بین بچه‌ها حداقل دو سال بوده است.

او پاهای بسیار کوچک و پهنی داشت، با یک شکم بزرگ و سری بزرگ که با گردنی باریک به شانه‌هایش وصل شده بود. او نه قادر به حرف‌زدن بود و نه راه رفتن و همواره در حال تولید صدا از خود بود و اختیار اجابت مجازش را هم نداشت. دختر کندذهن در جزیره‌ی دیگری زندگی می‌کرد و من هرگز شانس مشاهده‌ی رفتارهای او را برای یک دوره‌ی معیّن نداشتم. او یک یا دو سال بالاتر از دوره‌ی بلوغ بود و زمانی که من او را دیدم، باردار بود. او توانایی حرف زدن داشت، اما در انجام بقیه کارها توانایی او مانند یک کودک پنج یا شش ساله بود. به نظر می‌رسید که او فقط نصف حرف‌ها را متوجه می‌شود و هنگامی که کسی او را صدا می‌زد یا به طرز احمقانه‌ای می‌خندید و یا بدون هر تحرکی مستقیماً به فرد خیره می‌شد.

هنگامی که پسر چهارده ساله را دیدم، او به شدت دیوانه بود و علائم کاملاً آشکاری از بیماری کاتاتونیا به نمایش می‌گذاشت. وقتی کاری به زور به او محول می‌شد، او پس از پذیرش، کاملاً خشمگین و غیرقابل مهار می‌شد. بستگانش اظهار داشتند که او همیشه کارهای احمقانه انجام می‌داد، ولی تازه مدتی است که رو به جنون رفته است. برای این مورد، چون من فقط چند روز آن پسر را می‌بینم، به ادعاهای اطرافیان بسنده می‌کنم.

در هیچ کدام از این سه نمونه‌ی ذکر شده، نقص‌های روانی خانوادگی که بتوان این مشکلات را به آن‌ها نسبت داد، وجود نداشته است. در میان دخترانی که من با جزئیات به مطالعه‌ی آن‌ها پرداختم، فقط یک نمونه، آن هم سالا بود که در فصل دهم به آن اشاره شد. سالا، تنها دختری بود که سطح هوش و ذکاوتش پایین‌تر از سطح میانگین بود و به نوعی عقب‌افتاده به نظر می‌رسید.

مردی که در توهم خود بزرگ‌بینی قرار داشت، هم به گفته‌ی دیگران حدوداً سی ساله بود. فردی نحیف و بی‌جان که بیشتر از سی سال نشان می‌داد. او تصور می‌کرد که توفِلهِ رئیس بزرگ یک جزیره‌ی دیگر و فرماندار کل مجمع‌الجزایر است و محلی‌ها سعی در ربودن عنوان او و جایگزین کردنش با فردی غاصب هستند. او عضو دوری از خانواده‌ی توفِله بود و به همین دلیل هیچ امیدی به تصاحب رتبه از سوی او نبود. به گفته‌ی خودش، مردم محلی، از دادن غذا به او امتناع می‌کردند، او را مسخره کرده، کارهای او را نادیده می‌گرفتند.

به‌جزء تعدادی افراد سفیدپوست که به اندازه‌ی کافی عاقل بودند که رتبه او را درک کنند. او با اخلاق خاص خود که پیوسته تغییر می‌کرد، قابلیت اعتماد برای قبول مسئولیت را برای کارهای سخت و پیچیده از دست داده بود. اما به هر حال رفتار اقوام و همسایه‌ها با او سرشار از بردباری و متانت بود.

از اطلاعاتی که از افراد داخل جزیره‌ی توتویلا به‌دست آوردم، چهار نمونه از افراد مجنون را مورد مطالعه قرار دادم. تمامی این چهار تن نشانه‌های تخریب شخصیت را داشتند و برای دوره‌ای از زمان غیرقابل کنترل بودند. اما پس از مدتی در داخل چارچوبی که بومیان آن را عادی می‌پنداشتند، قرار گرفتند.

درباره‌ی یک زن کهنسال که تقریباً ده سال پیش فوت کرده بود، گفته می‌شد که هر کاری که به او سپرده می‌شد، با عصبانیت رد می‌کرد. یک پسر مبتلا به بیماری صرع هم در تائو زندگی می‌کرد که عضو خانواده‌ای با هشت فرزند بود. درست همان موقعی که من تازه به مانوآ آمده بودم، او هنگام بالا رفتن از یک درخت، دچار حمله‌ی عصبی شد و پس از افتادن از بالای درخت به دلیل شکستگی جمجمه جان باخت. یک دختر حدوداً ده ساله هم بود که از کمر به پایین فلج بود و می‌گفتند که تا 5 – 6 سالگی سالم بوده، ولی در اثر زیاده‌روی در مصرف آرسفنامین به این روز افتاده است.

به‌طور کلی فقط دو نفر، یکی یک زن متاهل حدوداً سی ساله و دیگری دختری نوزده ساله که در فصل دهم درباره‌اش بحث شد، ویژگی‌های کامل اختلال روانی را دارا بودند. زن متأهل، نازا بود و مدت زمان زیادی بود که نیازش به عمل جراحی را اذعان می‌کرد. حضور یک جراح زبردست در بیمارستان ساموآ در طی دو سال اخیر، جراحی را با استقبال بسیاری روبه‌رو کرده بود. در توتویلا و نزدیک بندرگاه نیروی دریایی، با چندین زن روبه‌رو شدم که یا منتظر نوبت جراحیشان بودند یا جراحی شده بودند. به هر حال چه ورود این رسم و عادت به جراحی کردن در زندگی عادی ساموآیی‌ها تأثیری در ویژگی‌های روانی آن‌ها گذاشته باشد یا نه، باز هم نمی‌توان به طور حتم در این‌باره نظر داد.

در مورد ویژگی‌های ظاهری هیستریک نیز تنها یک نمونه مشاهده کردم که دختری چهارده یا پانزده ساله بود که سمت راست صورتش تیک داشت. من فقط او را هنگام یکی از سفرهای کوتاه، آن هم فقط برای دقایقی دیدم و به همین دلیل نتوانستم تحقیق کاملی روی او انجام بدهم. درباره هرگونه نابینایی یا ناشنوایی هیستریک یا هرگونه بیهوشی یا فلج نیز نه چیزی دیده و نه چیزی شنیدم.

در مورد کریتنیسم هم موردی مشاهده نشد. فقط چند بچه بودند که به‌طور مادرزاد نابینا متولد شده بودند. به طور کلی کور شدن به دست محلی‌هایی که برای درمان ورم چشم از مرهم استفاده می‌کردند، در ساموآ کاملاً رایج بود. درواقع آسیب‌های شایعی که هر شخص تازه‌‌وارد به ساموآ آن را کشف خواهد کرد، بیماری‌های چشمی، بیماری‌ پافیلی، ورم موضعی و زخم و جراحت‌های گوناگون است.

در مورد بیماری زالی ‌نیز تنها یک مورد، دختری ده ساله بود که هیچ نشانه‌ای از این بیماری در والدینش مشاهده نشده بود. ولی یکی از والدینش که اهل یک جزیره‌ی دیگر بود، فوت کرده و شواهدی از او در دسترس نبود؛ لذا این نتیجه‌گیری اعتبار چندانی نداشت.

ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کردیم

برگرفته از کتاب بلوغ در ساموآ

انسان شناسی

کتاب بلوغ در ساموآ

118000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *