بیماری روانی
موتور هواپیما در آسمان، اغلب یک دنباله سفیدرنگ از خود بهجا میگذارد. این دنبالههای ابر مانند در آسمان به دلیل ذرات آب در گاز اگزوز تشکیل شده و به علت دمای پایین در ارتفاعات، سریعاً به کریستالهای یخ تبدیل میشوند.
اما نظریه توطئه «پسدمه» یک طرح شیطانی را پشت این دنبالهها فرض میکند. طبق آن، دنبالههای فشرده هواپیما مواد شیمیایی و بیولوژیکی هستند که یک توطئهگر مثلاً دولت آن را عمداً بر سر مردم میریزد تا روی رفتار آنها تأثیر بگذارد.
مثلاً مردم را مطیع و صبور نگه دارد تا بدون ترس از هرگونه شورش و انقلابی، طرحهای اهریمنی خود را پیش ببرد.این نظریه، غیرعقلانی است. اگر هواپیما مجهز به تکنولوژی پخش مواد شیمیایی میشد، متخصصان پرواز در چکآپ روزانه به راحتی میفهمیدند.
به علاوه، دانشمندان با معیارهای علمی، حضور مواد شیمیایی زیانآور و عجیب را در فضا درک میکردند. اما هیچیک اتفاق نیفتاد.اگر ما معتقدان به این نظریه را بیمار بدانیم، جایز است. ولی شواهد علمی این اجازه را به ما نمیدهند چون در این صورت در جامعهای بیمار بهسر میبریم.
براساس پژوهش سال 2009 در هلند، سه درصد شهروندان به نظریه پسدمه معتقد بودند. شاید زیاد به نظر نرسد اما در جمعیت تقریباً هفده میلیون نفری، به بیش از پانصد هزار نفر میرسد. این تعداد را به سختی میتوان بیمار نامید.
به علاوه افراد مشهور جامعه هم که نشانی از بیماری روحی نداشتند، به آن باور داشتند. مثلاً پرینس راجرز نابغه موسیقی فکر میکرد مواد شیمیایی عمداً بر سر سیاهپوستان ریخته میشود تا آنها به جان هم بیفتد. او در مصاحبهای گفت در دوران کودکی در جامعه سیاهپوستان زندگی میکرد. اغلب این دنبالهها را در آسمان مشاهده کرده و نمیفهمید چرا مردم بلافاصله بعد از آن عصبانی میشوند. او یک رابطه تصادفی (الگو) بین دنباله سفید هواپیما و عصبانیت مردم دیده بود. پرینس راجرز در قطعه آهنگ معروف خود «Dreamer» چنین خواند:
– دعا میکنی شبها آژیر پلیس را بشنوی
– در حالی که هواپیما میچرخد و نظریه عمیقتر میشود
– فکر میکنی وقتی ما خوابیم، آنها روی سر ما مواد شیمیایی میریزند؟
طبیعتاً مرگ نابهنگام پرینس راجرز منجر به نظریههای توطئه زیاد شد. آنها علت مرگ را گفتن حقیقت در مورد پسدمهها بیان کردند. اگر مردم نظریه توطئه نسبتاً نامعقولی مثل پسدمهها را میپذیرند، در این صورت نظریههای معمولی شایعتر میشوند. در یک تحقیقی از بزرگسالان آمریکایی نظر آنها را در مورد این عبارت جویا شدند:
«سازمان غذا و دارو عمداً مردم را از گرفتن داروی طبیعی برای سرطان و دیگر بیماریها باز میدارد، به علت فشاری که از جانب شرکتهای دارویی به آنها وارد میشود.»
این عبارت، یک ذهنیت پلید استثنایی را میان خیلی از متخصصان و داروسازان جهان فرض میکند که در مورد تأثیر واقعی این داروهای طبیعی چیزهای کمی میدانند و آزادانه عقیده خود را بیان میکنند. چند نفر از مردم، این جملات را باور کردند؟ 37% موافق، 32% مخالف و 31% نامطمئن بودند. در مورد حملات یازده سپتامبر هم در سال 2004 رأیگیریها نشان داد که 49% ساکنان شهر نیویورک اعتقاد داشتند که مأموران دولتی آمریکا از وقوع حملات آگاه بوده و عمداً اقدامی نکردند. در سال 2006 هم از کل جمعیت آمریکا 36% معتقد بودند که خود دولت آمریکا مسئول فاجعه بوده است.
نظریههای توطئه گستردهتر از آن هستند که بیماری تلقی شوند. برخی افراد ادعا میکنند از خطوط دست یک فرد میتوان آینده او را پیشبینی کرد، یا موفقیت رابطه عاشقانه دو نفر بستگی به طالع آنها دارد. تعجب نکنید که این نظریهها هرچند پذیرفتنی نیستند، بیماری محسوب نمیشوند. برای فهم روانشناسی نظریه توطئه، نقطه شروع اشتباه، روانشناسی بالینی یعنی مطالعه بیماریهای روحی است. بنابراین باید نظریه توطئه را در حوزه روانشناسی اجتماعی یعنی مطالعه چگونگی افکار، احساسات و عمل شهروندان در زندگی روزمره بررسی کرد.
ما بیشتر در این برگه مطلبی در این رابطه منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب روانشناسی نظریههای توطئه