اشپنگلر و نیچه
اشپنگلر عمیقاً متأثر از پیشپندار نیچه دربارۀ تراژدی است که آن را به منزلۀ پَردهبرداری تدریجی از سرنوشتی بیرَحْم تلقی میکرد که نسبت به رنج فردْ بیتفاوت است.
او، این پیشپندار را اصلاح کرده، و به نَحوی به کار میبرد که با اظهارات غیرمستقیم شخص وی دربارۀ خِردِ فراتاریخی- حلول کرده در فیلسوفْ هنرمند تمدنی واپَس- متناسب شود.
و این فیلسوفْ هنرمند، کسی است که برای نخستین بار در تاریخ مربوط به تمدنهای بشری، قادر است این تمدنها را به منزلۀ نمادهای کشمکش بیوقفه در راستای حصول برتری سیاسی و فرهنگی در بازه زمانی محدودِ موجودات زنده درک کند.
به علاوه، در همین زمینۀ افکار الهام گرفتۀ نیچه از یونانیان در مورد وضعِ بشر است که باید اصرارِ اشپنگلر مبنی بر آنکه «انسان حقیقتاً برخوردار از ارادۀ آزاد است، اما در واقعیتْ انتخابی ندارد» را جای داد.
البته انتخابْ وجود دارد، اما گزینهای است که به تراژدی مُنجر میشود- و به معنای اِلزام فرد به قربانی کردن هر آنچه از ایدهآل و هدف آناکرونیستی شخصی است که او همچنان در محرابِ تمدن دنبال میکند.
این دیگری شاید آسایش و اِیمنداشت را برایِ او به ارمغان آورد؛ لیکن این آسایش و ایمنداشتْ اساساً به بهایِ تلقی بیربطی تاریخی وی خواهد بود.
به این ترتیب، تاریخ همواره توسط فاتحین نوشته میشود، و معیاری نهایی میگردد که به وسیله آن، زندگی فَردْ فردِ انسانها سنجش شده، و اهمیّت نسبی آن- اینک و در آینده- به آن معیارْ اسناد میشود.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم