پیدایش جامعه به عنوان یک فضای اجتماعی امر خصوصی، امر سیاسی و جامعه - نشر پیله

امر خصوصی، امر سیاسی و جامعه

کتاب درآمدی بر هانا آرنت فیلسوف آزادی
Rate this post

جامعه و امر خصوصی

هانا آرنت بر اساس توصیف «کار»، «تولید» و «عمل»، بین سه حوزه مختلفِ تشکیل شده از سوی این فعالیت‌ها نیز تمایز قائل می‌شود: حوزه خصوصی، حوزه اجتماعی و حوزه سیاسی. یونانیان باستان با مفهوم جامعه به طور کامل بیگانه بودند و صرفاً بین امر خصوصی و امر سیاسی تفاوت در نظر می‌گرفتند.

پیدایش جامعه به عنوان یک فضای اجتماعی برای اولین مرتبه در ترجمه اصطلاح یونانی به معنای «زندگی سیاسی» از طریق اصطلاح لاتین به معنای «زندگی اجتماعی» به چشم خورده است. در حالی که در اینجا هنوز یک سوءتفاهم مطرح است، مفهوم امر اجتماعی از آغاز مدرنیته جابه جایی امور مربوط به خانه داری و فعالیت‌های اقتصادی (که پیش از این امور خصوص به شمار می‌رفتند) را به حوزه عمومی مشخص می‌کند.

به این ترتیب تمایز باستانیِ بین سیاست و اقتصاد، که بر طبق آن اقتصاد بر اساس تعریف موضوع سیاست نیست، از اعتبار ساقط می‌شود. «آنچه در دوران باستان اقتصادی بود، یعنی متعلق به زندگی عادی فرد و بقای گونه بود، به عنوان امر غیرسیاسی تعریف و شناسایی می‌گردید».

با این وجود پیدایش اجتماع پیامد نفوذ مسائل فردی و اقتصادی در حوزه سیاسی است. این دیدگاه که «سیاست صرفاً عملکردی از جامعه است»، اینکه «عمل کردن، صحبت کردن و اندیشیدن در وهله نخست روبنای علایق اجتماعی را تشکیل می‌دهند»، یک اجماع اساسی از مدرنیته است که کارل مارکس آن را بنا ننهاده، بلکه پیش از این به اصول اقتصاد سیاسی دوران خود، تعلق داشته است.

هم از فضای سیاسی و هم از زندگی خصوصی می‌بایست در برابر تداخل امور خصوصی و عمومی، و همچنین اجتماعی شدن کامل که ناشی از چنین تداخلی است، محافظت شود. در غیر این صورت خطر جایگزینی عمل کردن با همسانی و همچنین دولت با مدریت صرف وجود دارد و به این ترتیب بر طبق ادعای هانا آرنت  عمل خودانگیخته دیگر امکان پذیر نخواهد بود.

هانا آرنت پیش از این نظام‌های توتالیتر را به عنوان شکلی شدت یافته از اجتماعی شدن توصیف نموده بود، حال پس از اینکه بر ناسیونال سوسیالیسم و استالینیسم غلیه شده بود، هانا آرنت نسبت به انحطاط تدریجی به «جامعه شاغلین» هشدار می‌دهد، این آخرین مرحله از جامعه کارگری که در آن فرد توسط جریان زندگی بلعیده می‌شود و تنها در خدمت گونه خود فعالیت می‌کند.

در حالی که در دوران باستان زندگی فرد تابع منافع عمومی دانسته می‌شد، در مدرنیته این نگرش اساسی حاکم است که زندگی بالاترین دارایی است، زندگی نه به عنوان زندگی خوب (همان گونه که ارسطو معتقد بود) بلکه به عنوان وجود زیست شناختی خالص. «انسان به عنوان حیوان آزمایشگاهی کامل آماده می‌شود، به گونه‌ای حیوانی بدل گردد، گونه‌ای که از آن بر طبق نظر داروین به وجود آمده است.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب درآمدی بر هانا آرنت فیلسوف آزادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *