دوست داشتن این نیست که به هر قیمت این برای سن او خیلی زود است - نشر پیله

این برای سن او خیلی زود است

کتاب فتح خوشبختی برتراند راسل
Rate this post

سن

دوست داشتن این نیست که به هر قیمت غیرمنطقی، دنبال راضی کردن فرزندانتان یا همسر خود باشید.

راسل می­گوید، اعتماد به نفس عمومی در زندگی، بیشتر از هر چیز دیگر، از این مسئله ناشی می­شود که ما با توجه به نیاز خود تا چه حد از نوع صحیح محبت برخوردار گشته­ایم. او اشاره می­کند که این محبت در زمان کودکی، از پیوند ویژه کودک و والدین شروع می­­گردد.

کودکی که به هر دلیل این محبت از او دریغ شود، احتمال دارد کم­رو و گوشه­گیر به بار آمده، وجود او مملو از ترس و دلسوزی نسبت به خود بوده، و ناتوان از برخورد با جهان در یک حالت کاوش­گرانه شاد باشد.

بخشی از آن به این خاطر است که جهان جایی درهم و برهم است و اگر بخواهیم آن را اکتشاف کنیم، هم روی خوشش را به ما نشان خواهد داد و هم روی بدش را. اگر ما، خیلی راحت­ طلب و بچه ننه بار آمده باشیم در این صورت، موانع برای ما فاجعه­بار خواهند بود. البته اگر اصلاً حاضر بشویم که در این مورد خطرپذیر باشیم.

اما چه اندازه محبت، محبت بیش از حد محسوب می­شود؟ وقتی که ما به کودکان خود محبت می­کنیم، به دنبال آن نیستیم که آنها آنرا تٲیید کنند، بلکه در تلاشیم به رشد آنها کمک کرده و با بکار بردن کلماتی مثل ‘نه’ از آنها حمایت کنیم. اگر آنها احتمالاً پاسخ منفی منطقی ما را با جواب ردی که ناشی از احساسات است یکی بدانند.

بعدها، هنگامی که پدر و مادرشان در بین آنها نیستند، ممکن است به هر عملی دست دهند تا با پرهیز از هر نوع  ستیزی، از آن احساسات دوری نمایند. اما، حتی اگر بتوانیم روی نظر والدین خود اثر بگذاریم، ما نمی­توانیم کل جهان را کنترل نماییم و آن نه شنیدن­ها، همانگونه که اجتناب ناپذیر هستند فاجعه­بار نیز خواهند بود.

بنابراین اینجا اخطار راسل­گونه ما به مادرانی که لی­لی به لالای کودکان خود می­گذارند، این است که، مادر یا پرستار خجالتی که پیوسته در مورد بلاهای احتمالی به کودکان خود هشدار می­دهد،  یا فکر می­کند که هر سگی گاز می­گیرد و هر گاوی، گاو نر شاخ زن است، ممکن است به همان اندازه خودش، موجب خجالت و کم­­رویی کودک خود شود.

و در مورد مرد بزرگسالی که با این حقیقت کنار نیامده است که بزرگ شده و دیگر بچه نیست: آنها از همسر خود چیزی را طلب می­کنند که قبلاً از مادر بی­خرد خود می گرفتند، و اگر همسرانشان با آنها همانند بزرگسال کودک رفتار نمایند، این باعث تعجب آنها خواهد شد.

بیایید در مورد این موضوع بیاندیشیم: ما اغلب از اصطلاح ‘همسر استپفورد’ ( بر اساس رمانی از ایرا لوین، که در آن زنها با ربات­های مشابهی عوض می­شوند) به عنوان اصطلاحی که نشان گر سوء استفاده از همسری است که تماماً و بصورت غیر منطقی  خود را وقف خوشبختی شوهرش کرده است، استفاده می­کنیم.

با این وجود، هدف اولیه کتاب اصلی، مردان استپفورد هستند که ظاهراً قادر نیستند با زنانی ازدواج کنند که خود را تماماً وقف لذت و رضایت آنها نکرده باشند.

وقتی که ما یک زوج استپفورد را که می­شناسیم مسخره می­کنیم، نباید وقت خود را فقط صرف ایراد گرفتن از زن نماییم. شاید ما باید از شوهر بپرسیم که آیا ازدواج با زنی دیگر، که حق داشت با او مخالفت کند، برایش غیر قابل تحمل نمی­شد.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب برتراند راسل فتح خوشبختی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *