وقتی بیگانگان پیرامونِ جنگ حاضر بیگانگان و جنگ - نشر پیله

بیگانگان و جنگ

کتاب سوداگران و قهرمانان
Rate this post

فلسفه پردازی بیگانگان پیرامون جنگ

وقتی بیگانگان پیرامونِ جنگ حاضر فلسفه‌پردازی می‌کنند، ایشان همواره به طرزی غریبْ حول این ایدۀ واحد اتفاق نظر دارند: جنگِ 1914، جنگِ نیچه است.

به زعم ایشان، آلمان‌ها شعلۀ جنگ را بر افروختند و برای این کار نیز از روح نیچه الهام گرفتند. مع‌هذا نادیده گرفتن این کذب که ما به‌تنهایی خواهان جنگ بودیم، نادرست نیست، امّا یک‌جانبه است.

البته که این جنگِ آلمان است و فریدریش نیچه آخرین سُراینده و پیشگوی آسمانی، برای ما مُبشّر این افسانه بود که  پسرِ خدا- یا به بیان وی اَبَرانسان- ممکن است در میان ما متولّد شود. ولی همانطور که این جنگ را می‌توان جنگ نیچه نامید، آن را همچنین می‌توان جنگ فریدریش کبیر، یا گوته، یا شیلر، یا بتهوون، یا فیشته، یا هگل یا بیسمارک نیز نامید. 

آری، نیچه آخرین کسی بود که با وجدانِ ما سخن گفت؛ شاید با کلماتی متفاوت، امّا در همان معنایی که تمام اسلاف بزرگ وی سخن می‌گفتند. فی‌الواقع تنها آلمان‌هایی که آرزومنداند در کسوت “اروپایی‌های خوب” در نظر آیند، بدین‌سان سخن می‌گویند.

مع‌هذا او موعظه‌گر چیزی جز آن نبود که ما خود را نباید در فرومایگی و رذالتی که از مادونِ شأن ما به درونمان خزیده، گُم کنیم؛ امّا احتمالا کسی به وضوح نیچه درنیافته است که بستر این سخنان در فراسوی قلمرو ذهن آلمانی غنوده است.

حتّی اگر وی اغلب از خویشتن و از مقایسه شدن با مردمان پیش از خود دفاع کرده باشد، ما که با نگاهی آرام به برداشت‌های اعصار گذشته می‌نگریم در می‌یابیم که بهترین سخنان نیچه، برخاسته از بومیان مناطق پوتسدامو وایمار است که هر دو از خاستگاه‌های ذهن آلمانی‌ به‌شمار می‌آیند. (این شهرها در مرکز آلمان قرار دارند و مُنتهی‌الیه پیرامونی آنها را کونیگسبرگ و وین شکل می‌دهند.)

پس آیا این ذهن آلمانی، چیزی یکدست است که  آن را می‌توان در قالب کلماتی توصیف کرد؟ تنها ذکر این چهار شهر، همراه با ویتنبرگ و هامبورگ و کُلن و مونیخ که آنها نیز به نوبۀ خود می‌توانند مدّعی باشند، کلیّۀ تلاش‌ها را برای فهم سرشت آلمانی ممکن است به‌کل نومیدانه جلوه دهد. زمانی رانکهچنین بانگ زد:

چه کسی خواهانِ آن است که آلمان را در مفهوم یا واژگان، درک کند؟ چه کسی از میان نوابغ قرن ما در گذشته یا آینده مایل است نامی بر آلمان گذارد؟ چنین کاری، تنها بسان شبحی خواهد بود که ما را فریفتۀ قدم نهادن در دیگر راه‌های سنگلاخِ می‌کند.

به بیان نیچه آلمانی‎ها “از تعریف طفره می‌روند؛ و دلیل نومیدی‌شان از فرانسوی‌ها نیز درست به همین سبب است.” بنابراین، از منظر نیچه پرسش “آلمانی چیست؟” هرگز حقّ مطلب را دربارۀ ویژگی‌های آلمانی‌ها ادا نمی‌کند.

فی‌الواقع، تغییر همیشگی، یگانه مقوله‌‌ایست که آن را می‌توان در سراسر زندگی آلمانی یافت؛ و هستی جاویدانْ مقولۀ دیگری‌ست که به یاری آن می‌توان گفت آلمانْ چیزی نیست جز آنکه تا ابد در تنوعی بی‌پایان، ثروتی پایان‌ناپذیر از فردیّت و یکّه‌بودگی غرق شود. همان‌ها که بدان در پرتوی گفتار پرشور رمانتیک، “مغاکِ فردیّت” گویند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب سوداگران و قهرمانان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *