تلاش و تسلیم
بنا به دلایلی، در بندر ساوتپورت در لنکشایر، یادواره جنگی بسیار بزرگی، درست در مرکز شهر بنا شده است. این یادواره به زیبایی طراحی و ساخته شده و بسیار تکان دهنده هست. این یادواره همزمان به دو نکته اشاره میکند، نکته اول اینکه مرگ طبیعی است و همه ما آن را تجربه خواهیم کرد، دوم اینکه، مردمانی که در راه کمک به ما مردهاند، سزاوارند که هر روز با مهر و عطوفت یادآوری شوند نه فقط سالی یکبار.
بر روی یادواره، این متن حکاکی شده: ‘در حالی به زمین میافتیم که به کشور خود وفاداریم، بنابراین خشنود به خواب ابدی خواهیم رفت’. اگر من بدون هیچ هدف قابل توجیهی، به علت تاکتیکهای اشتباه، در جنگ جهنمی بین سال های 1914 و 1918 کشته میشدم، نمیتوانستم خشنود بخوابم و به شدت عصبانی میبودم.
یادواره جنگی ساوتپورت، فایده و مرز کنارکشیدن از برداشتی که راسل از تعریف آن دارد را نشان میدهد. از یک طرف، شکوه و شان یادواره، مایه آرامش کسانی است که تنها ماندهاند یا دوستان خود را از دست دادهاند. در واقع این یادواره برای آنها ساخته شده، نه برای آن مردگان، که دیگر، نه میتوانند خشنود باشند و نه عصبانی. از طرف دیگر، ما نباید تصور کنیم که تسلیم شدن بیثمر است؛ بزرگداشت جنگ ها به معنای تسویه حساب با گذشته و بمنظور نگاه به آینده است.
ما نمیتوانیم قربانیهای جنگ جهانی اول را برگرانیم، اما به یاد آوردن فداکاریهای آنها، هنگامی که غریو جنگ سر میکشیم ( اگر تأثیری داشته باشد)، باید در ما درنگ ایجاد کرده و به ما خاطر نشان کند که آزادی ما، تا اندازهای مدیون فداکاریهایی کسانی است که آن را وظیفه خود میدانستند. همچنین به ما خطر نشان میکند که زندگی اشخاص کوتاه و غیر قابل پیشبینی است.
راسل میگوید، کنار کشیدن دو نتیجه دارد. یکی از آنها ناامیدی است که جنبه بد آن است؛ دیگری امید است که جنبه خوب آن است. او از بین این دو، ناامیدی را، بیشتر به احساس دینی نزدیک میبیند ( اگرچه بویژه مسیحیان، از هر جهت با آن مخالفت خواهند نمود). با از دست دادن امید در این زندگی و فکر کردن به زندگی بعد، شخص لزوماً بلااستفاده و اساساً ناخوشبخت باقی خواهد ماند. نیازی نیست گفته شود که این مسئله در مورد کارگر خیریه یا شخص مذهبی ثروتمندی که همه اموال خود را به فقرا میبخشد، صدق نمیکند.
راسل میگوید، از دست دادن امید، تا قسمتی ناشی از پذیرفتن این مسئله است که ما تنها بخش کوچکی از جهانی بزرگ تر هستیم، که تا آنجا که تسلیم نشویم، میتوانیم از عملکردهای خود بهره ببریم. شکست شخصی ما میتواند بخشی از یک پیروزی بزرگتر باشد.
او میگوید، هنگامی که با همسر خود بگو مگو میکنید، مشکلات خود را همانند مشکلات یک روز بارانی تصور نمایید. وقتی که قطاری را از دست میدهید یا وقتی که شام شما خوب پخته نشده است، انرژی خود را با دلسرد شدن هدر ندهید. اگر خدمتکار شما، خانه را درست گردگیری نکرده است، اجازه ندهید که این مسئله موجب شکنجه روحی شما شود( درست مثل آن خدمتکار، که به نظر میرسد از روی عقل، زیاد نگران عواقب گردگیری بد اتاق مطالعه برتراند راسل، در زمانی که او مشغول نوشتن این کتاب بود، نبود.
از شکست فرار نکنید، از آن خشنود هم نباشید، بلکه آن را بپذیرید و سعی کنید دفعه بعد آن را درست نمایید. راسل نتیجه میگیرد، بسیاری از اشخاص فعال، معتقند که ذره کوچکی از دلسردی یا سوسو ضعیفی از مزاح، انرژی که آنها با آن، کار خود را انجام میدهند، از بین خواهد برد. این افراد از نظر من، اشتباه فکر میکنند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی برتراند راسل