موجه
پرسش ایوب در عهد عتیق این است؛ “چگونه انسان میتواند در برابر خداوند، موجه باشد؟” مسئله این است که هیچ کس هیچ گاه نمیتواند در پیشگاه یک قاضی کامل و قادر مطلق، خودش را توجیه کند.
این پرسش توسط کییرکگور، شکلی اگزیستانسیالیستی و مدرن یافت: “پس انسان چگونه میتوانداطمینان یابد که موجه است؟” البته کییرکگور متفکری مذهبی بود و این پرسش را در طی روایت ابراهیم و اسحاق مطرح ساخت؛ اما موضوع جالب توجه این است که او انسان را در مواجهه با پرسش توجیه، تنها و بدون هیچ زمینه و عرصهای برای نجات متصور میشد. ایوب، وحشتزده از احتمال محکومیتی محتوم بود؛ و کییرکگور در وحشت غرق شدن در تقلایی بی پایان برای خواستهای ناممکن.
مدیرعامل یک شرکت باید بتواند با توجه به درآمد پایین، “افزایش هزینهها” را برای سهامداران توجیه کند. شما فقط آن گاه برای توجیه کنش یا تجربهی زیستهای فراخوانده میشوید که آن کنش یا تجربهی زیسته مورد پرسش قرار گرفته باشد. توجیه، همواره جلوهی مثبت دفاعی تمامقد است.
بنابراین کییرکگور، با نگاهی اگزیستانسیالیستی، پرسش مذکور را به درستی در چارچوب جهان ما قرار میدهد: شما چگونه میتوانید از موقعیتی که در آن گرفتار شده اید به وسیلهی توجیه کردن خویش بیرون بیایید؟ در فرایند توجیه، یکی از طرفین احساس نامطمئن بودن میکند و طرف دیگر همواره فرض را بر اطمینان نکردن مینهد.
شاید دلشورهی ما تا حدودی برخاسته از تعداد دفعاتی باشد که احتمالا با این خواستهی ترسناک مواجه شدهایم: خودت را توجیه کن. دادگاههای قضایی، بازرسان، رسانهها، مشتریان و مراجعان، همگی میتوانند ما را با این خواسته مواجه سازند.
احساس رضایت از خود، یکی از ایدهآلهای هر کسی است، و مواجه شدن با خواست توجیه، ناگزیر این پرسش را ایجاد میکند: آیا ما شایستهی این احساس رضایت هستیم؟ متفکر معاصر، ژاک دریدا اظهار میکند که هر تصمیمی بالقوه غیرقابلتوجیه است، چرا که گسترهی نامحدودی از گزینهها وجود دارد. چگونه میتوانیم ثابت کنیم که گزینهی مورد انتخاب ما، بهترین گزینه است؟ هر چقدر که بیشتر در مورد این امکانها آگاه شویم، توجیه کردن کنشهایمان برای ما سختتر میشود.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم