بوروکراتیک
در نگاه ماکس وبر، “علت اصلی توسعه سازمان بوروکراتیک همیشه برتری فنی آن بر دیگر اشکال سازمان بوده است.” او با بسط تناظری که با سازمان سرمایهداری تولید مادی ترسیم میکند، معتقد است نسبت بوروکراسی “با دیگر سازمانها دقیقاً مثل نسبت تولید ماشینی با شیوههای غیرخودکار تولید است.”
این سازمان بیشترین دقت، سرعت، وضوح، دانش طبقهبندی، تداوم، تمایز، یکپارچگی، اطاعت محض، کاهش اصطکاک و هزینههای مادی و انسانی را فراهم میآورد و در حذف عناصر غیرشخصی چون عشق، نفرت و دیگر عناصر احساسی غیرعقلانی که قابل محاسبه نیستند موفقتر است.
بوروکراسی عقلانی در ایماژی مشهور (که قبلاً در اخلاق پروتستانی «سرمایهداری فاتح» استفاده شد) «قفس آهنینی» است که گریز از آن ناممکن است. «قفس آهنین» در واقع ترجمهای شوم و نامیمون است.
اخلاق پروتستانی از «نگرانی برای متاع دنیوی» حرف میزند که به قول باکستر باید “مثل ردایی سبک بر شانههای قدیسان که میتوان هر آن از تن درش آورد”، به یک قفس پولادینتبدیل شود: پوششی نازک که به سختی فولاد است.
اگر بخواهیم این را به زبان استعاره بیان کنیم، لاکِ پشت حلزون تعبیر بهتری نسبت به قیاس انسانِ جان بانیِن در قفس آهنین (که الهامبخش تالکوت پارسونز بود) است: شاید بار سنگینی باشد اما بدون آن نمیتوان زندگی کرد.
قفس محدودیتی بیرونی است: در را که باز کنیم میتوانیم به فضای آزاد قدم بگذاریم اما این پوسته زندانی محکمتر است، زره سوبژکتیویته مدرن. وابستگی به «تحجر ماشینیشده» به به بخش جداییناپذیر از هویت ما تبدیل شده است.
وبر معتقد است که «ضرورت عینی» و ویژگی «غیرشخصی» بوروکراسی به معنای آن است که “برخلاف نظمهای فئودال مبتنی بر ذوق و سلیقه شخصی، هرکسی که نحوه کنترل این ساز و کار را بداند، به راحتی میتواند آن را به کار گیرد.”
وبر همچون مارکس معتقد است قدرت از اشخاص منفصل شده و عینیت پیدا کرده است، به عبارتی دیگر، ذهنی و فاقد کالبد شده است.
او نتیجه میگیرد که “طبقه کارگر نمیتواند به سادگی دستگاه دولتی را تسخیر کند و آن را در خدمت اهداف خود به کار گیرد” و نظراتش پیرامون «اقدامات انقلابی» مطروحه در مانیفست کمونیستی برای تمرکز در دستان دولت را پس میگیرد .چنین «دستگاه» [دولتی] باید نابود شود. وبر از او هم بدبینتر بود.
با افزایش «ضرورت عینی» اشکال بوروکراتیک سازمان اجتماعی در مدرنیته- از جمله اشکال سرمایه خصوصی-، “تصور حذف و الغای این سازمانها بیش از پیش خیالپردازانه میشود”.
از نظر او “چنین دستگاهی انقلاب به معنای ایجاد جبری فرماسیونهای کاملاً جدید را به لحاظ فنی بیش از پیش ناممکن میسازد، به ویژه وقتی این دستگاه وسایل ارتباطی مدرن را در اختیار دارد… و واجد یک ساختار درونی عقلانی است”
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم.
برگرفته از کتاب سرمایه داری و مدرنیته