دوران پهلوی اول و دوم، نمایانگر دولت مرکزی مقتدر رضا شاه و حذف علما - نشر پیله

رضا شاه و حذف علما

کتاب سیاست متافیزیک و فیزیک در ایران معاصر
Rate this post

روی کار آمدن پهلوی اول

روی‌کارآمدن رضاشاه، تحقق ایدۀ ایجاد دولت مرکزی مقتدر بود که می‌توانست مقاومت مردم و روحانیت را در هم بشکند و مدرنیته را با زور سرنیزه اجرا کند.

دوران پهلوی اول و دوم، نمایانگر دولت مرکزی مقتدر پشتیبانی‌شده ازسوی نیروهای نظامی قدرتمندی است که درصدد دفاع‌ از هستۀ اجرای فرهنگ مدرن در برابر مقاومت‌هایی بود که تاب تجربۀ جنبه‌های مادی پیاده‌شدن سیاست و فرهنگ مدرن را نداشت.

اما آنچه در تاریخ معاصر ایران به وقوع پیوست، مادی‌شدن فرهنگ متافیزیک ایران در تنشی بین دولت مدرن مرکزی و فرهنگ سنتی متافیزیک ایران بود. مادی‌شدن فرهنگ ایران در دوران پهلوی‌ها، با شتاب هرچه‌تمام‌تر پیش رفت.

کاظم ودیعی در خاطراتش از دوران پهلوی اول، به یکی از مهم‌ترین نکاتی اشاره می‌کند که تا به اکنون درصدد طرح آن بوده‌ایم. دوران پهلوی، برنامۀ تربیت بدن و پرورش احساسات و افکار به‌منظور تولید سوژۀ آریایی مدرن بود.

در این مسیر، دیگر ترک دنیا‌کردن نه‌تنها نکوهش می‌شد، بلکه تشویق به نکوداشت بدن و سیاست مراقبت از خود، جزئی از زندگی روزمرۀ مردم می‌شود.

پروژۀ حذف علما از زندگی روزمره با هدف ایجاد جامعۀ مدرن، درواقع زدودن متافیزیک بود، زیرا متافیزیک به‌رهبری علمای شیعی، در زندگی روزمرۀ مردم جاری بود و حال ناگهان و به دستور حکومت زدوده می‌شد. مردمْ علمای شیعی را در مقام شفادهندۀ امور، معلم سواد مکتب‌خانه و قاضی می‌شناختند که زندگی را برای آنها مبتنی بر خط متافیزیک و الوهیت و تقدس راهبری می‌کردند اما با آغاز پروژۀ مدرن‌سازی ایران، به ساختن جهان مادی بدون ابعاد متافیزیک آن حکم شد و به‌همین‌سبب نقش روحانیت از بین رفت.

شعار «خدا، شاه، میهن» که ازسوی رضاشاه مطرح شده بود، شاه را میانجی بین خدا و میهن قرار می‌داد. اگر بخواهیم برای رابطۀ علما و مردم شعاری جعل کنیم، باید «خدا، علما، زندگی روزمره» را بیاوریم.

دستورات خدا به‌میانجی علما در زندگی روزمره جاری می‌شود و متافیزیک، گسترۀ مادی زندگی روزمره را می‌گیرد؛ بنابراین، شعار «خدا، شاه، میهن» برای ساختن جامعۀ مدرن نشان می‌داد که شاه جای علما و میهن جای زندگی روزمره نشسته است.

میهن مفهومی مدرن است که مادیت دارد و جای زندگی روزمره قرار می‌گیرد که آغشته به باورهای متافیزیک بود.

خدایی که پهلوی‌ها معرفی کردند، چیزی بین خدای اسلامی و خدای باستانی ایران بود که پادشاه سایۀ او بر زمین به شمار می‌آمد. مشخص نبود که خدای پهلوی‌ها مانند خدایان دیگر چه دستوراتی برای زندگی دارد و مبلغان این خدا چه کسانی‌اند.

جایی که دستوراتْ لازم بود، خدای اسلامی مشخص می‌شد که دستوراتش هم معلوم است- هرچند دیگر علما در رأس امور نیستند- و جایی که پیشرفت و مدرن‌سازی میهنْ مهم بود، پای خدایی مبهم با ویژگی‌های خدای ایران باستانی به میان می‌آمد که مهم‌ترین وظیفه‌اش مشروعیت‌دادن به پادشاه است.

خدایی که نقشی چنین محدود و کوتاه دارد، سبب می‌شود که نقش پادشاه پهلوی آن‌قدر گسترده شود که فقط او بماند و خدای اسلام.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب سیاست متافیزیک و فیزیک در ایران معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *