تکلم
اما “تکلُم” چیست؟ بیگمان، تَکلمْ فرآیندی است که هدف آن، بازگویی اطلاعات است؛ و این فعالیتی است که پیوسته به وسیله شُماری از ابنای بشر، در میان خودشان تمرین میشود. “گفتار” یا “زبان” صرفاً انتزاعی از این تکلم- و شکل درونی (دستوری) تکلم و همراه با کلمات است.
این شکل- در صورتیکه اطلاعات واقعاً به وسیله آن بازگو شوند- باید ویژگی مشترک بوده، و بالتبعْ دوامی خاص داشته باشد. من، در جایی دیگربیان داشتم که تکلم در قالب جملات، پس از اَشکال سادهتر ارتباط- مانندِ علائم چشمی، نشانهها، اشارات، هشداردهی و تماسهای تهدید آمیز- به وجود آمد که همگی، حتی امروز نیز به عنوان ابزارهای کمکی تکلم، به منزلهی گفتاری آهنگین، برای تأکید در بازیِ وَجنات و دستها، و (در گفتار نوشتاری) در قالبِ نشانهگذاریها استفاده میشوند.
با این حال، تکلم “روان”- به دلیل محتوای آن- اَمری کاملاً تازه است. انسان- از همان زمانِ هامانو هردر، منباب خاستگاه این تکلم روان، از خود پرسیده است. اما اگر همه پاسخهایی- که تاکنون ارائه شده- کمابیش رضایتبخش نبودهاند، از این رو است که مقصودِ پرسش اشتباه بوده است؛ زیرا منشأ تکلم در قالب کلمات را نمیتوان در خود فعالیت سُخن گفتن پیدا کرد. همین، اشتباه رومانتیکگرایان بود (که همواره در مُتارکه با واقعیت)، گفتار را از “اَشعار اولیه” بشری استنتاج کردهاند.
علاوه بر آن، ایشان فکر میکردند که گفتار، فینَفْسه همان اشعار است – اسطوره، اشعار غنایی و ادعیه، در یک جا جمع شدند – و نَثر صرفاً مقولهای بود که بَعدها به وجود آمد، و برای استفادهی متداول و روزمره تَنزل داده شد. اما اگر چنین بوده، پس شکل درونی تکلم، صَرف و نَحو، و ساختار منطقی جمله میباید کاملاً متفاوت باشند.
اما در واقعیت، دقیقاً همین زبانهای ابتدایی (مانندِ زبانهای قبایل بانتو و تُرکمَن) هستند که مُصرانه، گرایش به تعیینِ آشکار، واضح و خالیِ از اشتباه تفاوتها را نشان میدهند.
این امر نیز به نوبه خود، ما را به اشتباه اساسی دشمنان قسمخوردهی رُمانتیسمگرایان- یعنی، خردگرایان- سوق میدهد که الیالابد در پی این ایده بودند که آنچه جمله بیان میکند، حُکم یا اندیشه است. آنان، پُشت میزهای خود- و در حالیکه پیرامون خویش را از کُتب اَنباشتهاند- مینشینند، و در جزئیاتی کَماهمیت از اندیشهها و نوشتارهای خودْ تحقیق میکنند.
نتیجتاً “اندیشه” از نظر ایشان، به عنوان مقصود تکلم ظاهر میشود، و (از آنجا که ایشان معمولاً قَرین تنهایی هستند) فراموش میکنند که فراتر از تکلم، شنیدار است؛ و فراتر از پرسش، پاسخ؛ و ورای من، تو. آنان “سُخن” میگویند، اما منظور ایشان، نُطق و خطابه و گفتمان است. بنابراین، دیدگاه ایشان دربارهی منشاءِ گفتارْ نادرست است؛ زیرا تلقی آنان این است که گفتار تکگویی است.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب بشر و تکنیک افاداتی من باب فلسفه حیات