جامعه رایش سوم در جامعه رایش سوم نیز تغییراتی روی داد - نشر پیله

جامعه رایش سوم

کتاب از بیسمارک به هیتلر
Rate this post

یهودی ستیزی رایش سوم

در جامعه رایش سوم نیز تغییراتی روی داد، اما در اینجا نیز پیوستگی و تداوم غالب است و می‌توان از یک تغییر در پیوستگی صحبت به میان آورد. در واقع در راستای چنین تغییری از طبقه حاکم قدیمی از لحاظ سیاسی سلب قدرت شد، اما موقعیت اجتماعی آنها دچار تنزل نگردید.

به این ترتیب دگرگونی خاصی در شرایط ملاکین بزرگ، کارخانه داران و صاحبین صنایع بزرگ و حتی نخبگان فکری و فرهنگی در صورتی که دست به مهاجرت نزده بودند، ایجاد نگردید و تنها تغییر، اضافه شدن گروه‌های دیگری به این طبقات حاکم بود. چنین اتفاقی برای نمونه با نفوذ S.S به پلیس، با پذیرش ناسیونال سویالیست‌ها در شرکت‌های بزرگی تجاری و صنعتی و همچنین ایجاد تحول در شرکت‌های رسانه‌ای بزرگ که اغلب از مدیرانی یهودی برخوردار بودند، به وقوع پیوست.

جامعه دوران هیتلر، یک جامعه در حال ارتقاء بود و این مسئله را می‌توان در راستای پیوستگی با امپراتوری آلمان تفسیر کرد، البته این ارتقاء اجتماعی با روشی متفاوت نسبت به جمهوری وایمار در حال تحقق بود. در دوران هیتلر همچنین ارتش اعتبار و جایگاه خود را بار دیگر به دست آورد، اعتباری که در دوران جمهوری وایمار به طور موقت دچار خدشه شده بود.

عنصر اصلی ناپیوستگی رایش سوم نسبت به امپراتوری آلمان را می‌بایست در یهود سیتزی هیتلر جستجو نمود، ایده‌ای نژاد پرستانه که تا پیش از این هرگز نقشی در امپراتوری آلمان نداشته و شاید برای خود هیتلر از حکومت بر آلمان نیز مهم‌تر بوده است.

برای بیشتر مردم آلمان که خودشان یهودی نبودند و یا با بهیودیان سر و کار نداشتند، سیاست یهود ستیزی هیتلر چندان حائر اهمیت نبود و موضوعی فرعی تلقی می‌گشت که با توجه به قدرت و بزرگی دوباره آلمان زیر نظر هیتلر، امکان نادیده گرفتن آن نیز وجود داشت.

تا پایان دوران حکومت نازی‌ها تغییر خاصی در نگاه بیشتر مردم آلمان به جنایت نازی‌ها علیه یهودیان به وجود نیامد. البته نمی‌توان آزار و اذیت یهودیان و کشتار دشته جمعی آنها را در راستای اقدامان هیتلر در جنگ جهانی دوم به حساب آورد، حتی اگر چنین جنایاتی در زمان جنگ جهانی دوم روی داده باشند.

آدولف هیتلر از سال 1938 به بعد به سیاست‌های یهود ستیزانه خود شدت بیشتری یخشید. وی در این سال تلاش کرد با یک پوگروم سازمان دهی شده از بالا که بقایای S.A نیز به نوعی در آن مشارکت داشت، روحیه عمومی و تأثیر پروپاگاندای یهود ستیزانه خود را مورد آزمایش قرار دهد، آزمایشی که نتیجه آن منفی بود.

کلمه بی‌اهمیت جلوه دهنده و تمسخرآمیز «شب بلورین» تا حدودی بیانگر واکنش آلمانی‌ها نسبت به این تصمیم هیتلر مینی بر شدت بخشیدن به سیاست‌های یهود ستیزانه خود است. چون این اصطلاح تنها به شیشه‌های شکسته شده مغازه‌ها و منازل یهودیان اشاره دارد و نمی‌توان از آن به اتفاقات دیگر روی داده در این شب نظیر آتش سوزی کنیسه‌ها، ویرانی منازل یودیان، دستگیری هزاران یهودی و انتقال آنها به اردوگاه‌های کار اجباری پی برد. در واقع این شب یک پوگروم گسترده و خشونتی توصیف ناپذیر علیه یهودیان بوده است.

در واقع آلمانی‌ها نمی‌خواستند چنین اتفاقی را بپذیرند. آنها با تمسخر سعی در فاصله گرفتن از چنین اتفاقی داشتند و نمی‌خواستند به نوعی در چنین اتفاقی مشارکت داشته باشند، با این همه برخی از آلمانی‌ها نیز انزجار خود را نسبت به چنین اقداماتی نشان دادند.

در عین حال تلاش‌هایی جهت عادی سازی و بی‌اهمیت جلوه دادن این اقدامات شرم آور نیز وجود داشت. اتفاقات «شب بلورین» در واقع اقداماتی خشونت آمیز و ناگوار بود که تا حدودی جنبه طنز داشت، چرا که آلمانی‌ها خود در قبال چنین اتفاقی مسئولیتی نداشتند و از سوی دیگر نمی‌خواستند ناسیونال سوسیالیست‌ها را نیز در این زمینه مسئول بدانند و بی‌تردید پیشوا نیز از نظر آنها در این رویداد به طور کامل مبرا بود.

از نظر هیتلر اما نتیجه چنین آزمایشی منفی بود و وی بعد از گذشت یک شبانه روز دستور توقف و ناتمام گذاشتن آن را صادر نمود. در واقع برای هیتلر به اثبات رسید که توده مردم آلمان، تمایلی به شرکت در سیاست‌های یهود ستیزانه هیتلر و آزار و اذیت یهودیان را ندارند.

آدولف هیتلر از عدم همراهی آلمانی‌ها نتیجه مهمی گرفت و محل اجرای «راه حل نهایی» مسئله یهودیان یا همان اردوگاه‌های مرگ را از آلمان به شرق لهستان منتقل نمود، موضوعی که اغلب نادیده گرفته می‌شود.

در حقیقت آنچه که در خود آلمان و بسیاری دیگر از کشورها روی داد، تنها انتقال یهودیان بود و این طور تصور می‌شد که تنها محل سکونت یهودیان تغییر می‌یابد و آنها جهت اسکان به مناطق دیگری منتقل می‌شوند. قتل عام گسترده یهودیان و کشتار دسته جمعی آنها با ابزار مکانیکی – بر خلاف سایر اقدامات و جنایات بزرگ رژیم هیتلر – به طور علنی اعلام نشد و ماشین تبلیغاتی فوق العاده نازی‌ها هرگز در این خصوص مورد استفاده قرار نگرفت.

مطبوعات و روزنامه‌های آلمانی به کارگردانی و رهبری گوبلز هرگز اعتراف نکردند که «یهودیان باید از بین بروند» چه رسد به اینکه خبری مبنی بر اینکه «یهودیان اکنون از بین می‌روند» را منتشر نمایند.

تا سال 1945 مطبوعات آلمانی همواره مطابق با این شعار عمل می‌کردند که «یهودیان عامل بدبختی ما هستند، ما باید از آنها بر حذر باشیم». در حقیقت در آن دوران از نظر روزنامه خوانان و مخاطبین رادیو در آلمان هیچ هلوکاستی وجود نداشت.

این پنهان نگه داشتن عمدی و آگاهانه هلوکاست از افکار عمومیِ مردم آلمان، یکی از دلایل تبرئه قطعی آلمانی‌ها در این زمینه است که چرا علیه هلوکاست و جنایت‌های هیتلر دست به اقدامی نزده‌اند و دیگر دلیل قانع کننده‌تر در این زمینه این است که آلمانی‌ها به ویژه در شرایط سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم حتی در صورت اطلاع از هلوکاست نیز نمی‌توانستند اصولاً مخالفتی با آن انجام دهند.

اینکه آلمانی‌ها از قتل عام یهودیان آگاهی داشته‌اند و یا خیر، پرسشی است که به سختی می‌توان پاسخ آن را یافت، اما در این میان مسائل زیادی در این زمینه به بیرون درز کرده است که نمی‌توان به آنها اعتقاد داشت و آنها را باور کرد.

در خارج از آلمان نیز برای مدت مدیدی به قتل عام یهودیان اعتقادی وجود نداشت، چون ناظرینِ بیرونی چنین مسئله‌ای را محال و باور نکردنی می‌دانستند. یهودیان آلمانی نیز هلوکاست را امکان پذیر نمی‌دانستند، چون در غیر این صورت تعداد بیشتری از  آنها در فرصتی مناسب از آلمان فرار می‌کردند، ، نظیر کاری که در سال 1938 انجام داده بودند.

ما  قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

ناموجود
قیمت اصلی 104000تومان بود.قیمت فعلی 94000تومان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *