حزب سوسیال دموکرات و شروع جنگ جهانی اول هنگامی که جنگ شروع شد، فراکسیون - نشر پیله

حزب سوسیال دموکرات و شروع جنگ جهانی اول

کتاب خیانت به انقلاب
Rate this post

جنگ جهانی اول

هنگامی که جنگ شروع شد، فراکسیون حزب سوسیال دموکرات در رایشس‌تاگ با نود و شش رأی موافق در برابر چهارده رأی مخالف، با اعتبارات اختصاص یافته به جنگ موافقت کرد و چهارده رأی مخالف نیز بدون استثناء مجبور به پذیرش تصمیم اکثریت شدند (که در میان آنها کارل لیبکنشت چپ‌ترین چپ گرا به شمار می رفت).

یکی دیگر از این چهارده نماینده مخالف هوگو هازه نفر دوم حزب بود، یک مالیخولیایی که در تمام عمر نقشش این بود که در رأی‌گیری شکست بخورد و سپس تسلیم اکثریت شود. در تاریخ چهارم آگوست از سوی حزب اعلام این بیانیه مشهور به هوگو هازه محول شد، بیانیه‌ای که علیه اعتقاد درونی وی بود: «ما سرزمین پدری خود را در لحظه خطر تنها نمی‌گذاریم».

ویلهلم دوم پادشاه آلمان نیز این جمله معروف را در پاسخ بیان نمود: «من از این به بعد هیچ حزبی را نمی‌شناسم، من فقط آلمانی‌ها را می شناسم». سوسیال دموکرات‌ها به نوعی با امپراتوری صلح کرده بودند و از این به بعد به عنوان یک حزب حکومتی رفتار می‌کردند، بدون اینکه یک حزب حکومتی باشند.

جبهه چپ‌گرای حزب که پایبند به اهداف انقلابی قدیمی بود، به شدت تحت تأثیر این «خیانت» قرار گرفت و نتوانست این صلح جدید با امپراتوری را تحمل نماید. در طول جنگ آنها از حزب منشعب شدند و بخش‌های از «کانون مارکسیستی» قدیمی و تجدید نظرطلبان قدیمی نیز به آتها ملحق شدند.

از سال 1917 به بعد در واقع دو حزب سوسیال دموکرات وجود داشت، حزی سوسیال دموکرات آلمان و «حزب سوسیال دموکرات مستقل آلمان»، «سوسیالیست‌های اکثریت» و «مستقلین»، یکی وفادار به حکومت و جنگ، دیگری صلح‌طلب و دست‌کم تا حدودی انقلابی. اما تصمیم اتخاذ شده در چهارم اگوست سال 1914 «خیانت» نبود، این تصمیم پس از تحولات صورت گرفته در حزب در طول بیست و پنج سال اخیر، در منطق سیاست حزب نهفته بود.

آن هم در صورتی که حتی مواردی نظیر میهن‌پرستی غریزی، هراس از جنگ و اشتیاق برای جنگ، که به نوعی در این تصمیم‌گیری سهیم بوده اند، در نظر گرفته نشوند. حزب سوسیال دموکرات در واقع به درستی احساس می‌کرد که جنگ نمایان‌گر بیست و پنج سال سیاست خارجیِ تهاجمی و امپریالیستی است که کارگران آلمانی و سوسیال دموکرات‌ها نیز از ثمره‌های این سیاست بهره‌مند شده‌اند.

در هر حال در اینجا مسئله «برعهده گرفتن یک مسئولیت» مطرح بود. به ویژه اینکه حزب در نظر داشت با پارلمان و از طریق پارلمان به قدرت راه پیدا کند. به این ترتیب جنگ برای حزب سوسیال دموکرات یک فرصت به شمار می‌رفت. برای اولین بار به حضور این حزب نیاز بود. سوسیال دموکرات‌ها همچنین از اعتماد توده‌ها نیز برخوردار بودند و در جنگ امکان نادیده گرفتن آنها وجود نداشت. این حزب با «بلۀ» خود به جنگ، معتقد بود که در آستانه ورود به قدرت قرار گرفته است.

سوسیال دموکرات‌ها در محاسبات خود هم دچار اشتباه شدند و هم نشدند. در طول جنگ جهانی اول و تا آخرین لحظه آن، نه رایشس‌تاگ و سوسیال دموکرات‌ها، بلکه این ارتش بود که قدرت واقعی را به دست آورد. اما از سویی دیگر قانون اساسی امپراتوری آلمان در طول جنگ دستخوش تغییراتی شد و رایشس‌تاگ و حزب سوسیال دموکرات برندگان اصلی چنین تغییراتی به شمار می‌رفتند.

پادشاه آلمان و شاهزادگان اما بازندگان اصلی تغییرات قانون اساسی بودند، صدراعظم و کابینه دولت نیز از دیگر بازندگان این شرایط جدید محسوب می‌شدند، چون آنها از مرجعی تصمیم‌گیر و مسئول، هر چه بیشتر به نهادی برای کمک به فرماندهی عالی ارتش بدل گشتند.

از پاییز سال 1916 به بعد، فرماندهی عالی ارتش، دولت واقعی آلمان بود. پادشاه واقعی از این به بعد پاول فون هیندنبورگ و صدراعظم واقعی اریش لودندورف نامیده می‌شدند. اما در پس ظاهر پادشاهی امپراتوری آلمان، علاوه بر یک دیکتاتوری نظامی، در عین حال چیزی شبیه به یک جمهوری پنهانی نیز پدیدار گشت.

تنها نیروی مخالفی که در کنار فرماندهی عالی ارتش ایستاد و بر اهمیت خود افزود، اکثریت رایشس‌تاگ بود که در طول جنگ به عنوان یک فراکسیون از حزب سوسیال دموکرات، حزب مرکز و «حزب پیشرفت آلمان» تشکیل می‌شد.

واقعیت قانون اساسی جدید در نهایت در ماه ژوئن سال 1917 نمایان شد، هنگامی که فرماندهی عالی ارتش و اکثریت رایشس‌تاگ تصمیمی اتخاذ کردند که هرگز در اختیارات قانونی آنها نبود (هر چند با اهداف بلند مدت متفاوت)، آنها با همکاری یکدیگر باعث سرنگونی صدراعظم شدند.

البته جانشین صدراعظم نه از سوی اکثریت پارلمان، بلکه از سوی لودندورف برگزیده شد و به این ترتیب مشخص گردید که چه کسی در واقع کنترل امور را در آلمان در دست دارد. از سال 1917 به بعد، صدراعظم از بین نمایندگان رایشس‌تاگ، فردی را به عنوان معاون خود معرفی می کرد، به این ترتیب اکثریت رایشس‌تاگ دیگر قابل چشم‌پوشی نبود. بین فرمانده عالی ارتش و اکثریت رایشس‌تاگ، در دوسال آخر جنگ ارتباطی شکل گرفت که بی‌شباهت به رابطه بین دولت و مخالفان در یک حکومت پارلمانی نبود.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب خیانت به انقلاب

قیمت اصلی 258500تومان بود.قیمت فعلی 233000تومان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *