قدرت، اقتدار و استقلال نسبی در این دولتها توسعهگرا در اولین نقطه در تاریخ توسعه مدرنشان مستقر و تثبیت شدند، احتمالاً قبل از آنکه سرمایه ملی یا خارجی یا اهمیت گردد یا به طور بالقوه نفوذ کسب کند، یا قبل از اینکه طبقات مسلط نابود شوند یا مطیع گردند .
توسعه و اقتصاد
جالب است که این امر اکنون در چین آشکار است، زیرا سرمایه خارجی شروع به اهمیت یافتن کرده است و هیچ تردیدی در این مورد وجود ندارد که سرمایه محلی نیز اهمیت خواهد یافت. قدرت و اقتدار دولت با استقرار کاملاً خوبی برای مقابله با این امر وارد عمل میشود.
در کنار سایر دلایل، این بدان خاطر است که چین از سال 1979 احتمالاً آشکارا شروع به حرکت در جهت نوعی دولت توسعهگرا ، آنچنان که برخی آن را چنین مینامند، یا یک «دولت تسهیلکنندهی شرایط برای فعّالیّت بازار»، یا حتی یک «دولت کارفرما»کرده است، فرایندی که اگر آزادسازی اقتصادی ادامه یابد تسریع خواهد شد.
این تثبیت قدرت و اقتدار دولت قبل از آنکه سرمایه ملی و خارجی شروع به اهمیت یافتن کرده باشد تا حد زیادی توانهای دولتهای توسعهگرا را در برابر منافع اقتصادی بخش خصوصی داخلی یا خارجی افزایش داده است.
تثبیت مزبور این دولتها را برای داشتن نفوذ بیشتر در تعیین نقشی که سرمایه خارجی و ملی باید در توسعه بازی کنند و نیز دولتهای مزبور را برای فراهم کردن شرایط برای ایفای این نقش قادر ساخته است.
همه دولتهای توسعهگرا مجموعهای از دستگاههایی را به وجود آوردند که آنها را برای استفاده از سرمایه تحت کنترل در جهت اهداف توسعهایاشان توانا ساخته است.
- اقدامات معطوف به رفع تفاوتهای مالی در دههی 1990، در رابطه با سرمایه محلی و نیز خارجی یکی از عوامل مهم ایجادکنندهی بحران 1997 کره بود.
امّا نکته تطبیقی مهم که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد آن است که ظرفیت پیشین برای کنترل سرمایه آشکارا این دولتهای توسعهگرا را از اکثریت دولتهای آمریکای لاتین، جایی که به طور تاریخی منافع قدرتمند زمینداران، یک بورژوازی در حال پیدایش و سرمایه خارجی به نحو عمیقی مستحکم گردیده، متمایز میسازد.
این مسئله به طور جدی به توان این دولتها لطمه زد و استقلال دولتهای آمریکای لاتین را در جهت متوازنسازی و ایجاد نوسازی صنعتی ملی محدود کرد.
در همین زمینه: دولت دموکراتیک غیر توسعه گرا
برگرفته از: کتاب دولت های توسعه گرا