روشنگری و حکومت مطلقه نقطه شروع روشنگری، از یک تاریخچه طولانی برخوردار - نشر پیله

روشنگری و حکومت مطلقه

کتاب عصر روشنگری
Rate this post

روشنگری

در آلمان نیز همانند انگلستان و فرانسه نقطه شروع روشنگری، از یک تاریخچه طولانی برخوردار است. نام آلمان از لحاظ جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی اصطلاحی به نسبت نا دقیق و در واقع نا به هنگام است. آلمان در معنایی محدودتر منطقه‌ای است که به طور تقریبی با آلمان امروزی مطابقت دارد، اما در معنایی گسترده تر شامل امپراتوری آلمان در قرن هجدهم میلادی، اتریش و آلمان شرقی سابق نیز می‌شود و در ارتباط با فرهنگ، به همه مناطق آلمانی زبان اشاره دارد.

آلمان در قرون وسطی زیر مجموعه‌ای از امپراتوری مقدس روم به شمار می‌رفت و به ویژه به دلیل مشکلات مرتبط با این امپراتوری، نتوانست به کشوری ملی تحت یک حاکمیت مرکزی تبدیل شود و به شکل یک ترکیب سیاسی چند پاره، شامل بیش از سیصد پادشاهی که هر یک از منافع متعارضی برخوردار بودند، باقی ماند.

این قلمروگرایی سیاسی از دوران اصلاحات پروتستانی، با انشعاب و تفرقه در کلیسا تشدید شد، اتفاقی که به عنوان فرقه‌گرایی، قرن هفدهم میلادی را تحت تأثیر قرار داد. در حالی که در انگلستان پروتستانیسم در طول جنگ‌های مذهبی و پس از آن از لحاظ سیاسی به پیروزی دست یافته بود و در فرانسه نیز مذهب کاتولیک توانسته بود همراه با نظام پادشاهی همه منحرفین و دگراندیشان را سرکوب نماید، در آلمان اما نبردی بلاتکلیف و نامعلوم بین فرقه‌ها یا همان گونه که تا قرن هجدهم گفته می‌شد بین طرفداران سه «مذهب»، یعنی لوتری‌ها، کالوینیست‌ها و کاتولیک‌ها وجود داشت.

این وضعیت سیاسی- مذهبی توسط معاهده صلح وستفالن در سال 1648 به نوعی برقرار شده بود. این «جزئی انگاری» مذهبی و سیاسی در آلمان به همراه جزئی انگاری فرهنگی ناشی از آن، نه صرفاً به عنوان یک نقطه شروع بلکه به عنوان یک پیش زمینۀ در همه جا حاضر، در سراسر قرن هجدهم میلادی، برای رشد و تکامل ذهنی و فکری در آلمان بسیار تعیین کننده و حائز اهمیت بوده است.

همان گونه که در انگلستان و فرانسه در قرن هفدهم میلادی تشکیل دولت‌های ملی تحت یک حاکمیت مرکزی منجر به گرایش‌های مطلق گرایانه و استبدادی گردید، در آلمان نیز چنین اتفاقی در پادشاهی‌های کوچک موجود روی داد. اما در حالی که حکومت مطلقه در انگلستان هیچ شانسی برای ادامه حیات نیافت و در سال 1688 اصولاً بر آن غلبه شد، در فرانسه و آلمان این نوع از حکومت قدرت بیشتری یافت و تا پایان قرن هجدهم میلادی در این کشورها باقی ماند، البته با این تفاوت که مطلق‌گرایی در فرانسه، مطلق‌گرایی یک «ملت بزرگ» بود، در حالی که مطلق‌گرایی در آلمان مطلق‌گرایی تعداد زیادی پادشاهی‌های کوچک با برداشتی بسیار پدرسالارانه از حکومت بود.

مطلق‌گرایی صرفاً در براندنبورگ-پروس توانست در مقیاس بزرگی ایجاد شود، زیرا مطلق‌گرایی در اینجا با سیاستی مبنی بر افزایش قدرت و توسعه طلبی توأم بود، سیاستی که به زودی به یک بوروکراسی و نظامی گری تعیین کننده در کشور بدل شد، سیاستی که برای چندین قرن بر خصلت و ویژگی پروس و حتی آلمان بسیار تأثیرگذار بود، اولین نقطه اوج و نتیجه چنین سیاستی به دست آوردن تاج سلطنت در سال 1701 بود.

سرشناس ترین اولاد دودمان هوهن‌تسولرن فریدریش دوم بود، وی که از سوی همعصرانش فریدریش بزرگ نیز نامیده می‌شد، از همان دوران ولیعهدی دارای علاقه‌ای غیر معمول به شعر، موسیقی و همچنین فلسفه روشنگری فرانسه و به ویژه اندیشه‌های ولتر بود، برخی از روشنگران حتی در وی «فیلسوف شاه» آتی را می‌دیدند. اما هنگامی که وی به قدرت رسید، بلافاصله وارد جنگ با ماریا ترزا ملکه اتریش شد، چون در تلاش بود مانع از انتخاب وی به عنوان ملکه گردد. در جنگ‌های سیلزی فریدریش دوم توانست منطقه سیلزی را که به اتریش تعلق داشت، تصرف نماید.

وی پس از فارغ شدن از این جنگ‌ها به علائق فکری خود پرداخت، در پوتسدام کاخ سانسوسی را در سبک معماری روکوکو بنا نمود و در آنجا محافل فکری معروف خود را برگزار می‌کرد، محافلی که وی روشنفکران فرانسوی نظیر ولتر و دو لامتری را به آن دعوت می‌کرد. اما از آنجایی که ماریا ترزا محاصره دیپلماتیک پروس را آغاز نموده بود، فریدریش دوم جنگی پیشگیرانه را علیه اتریش شروع کرد، این جنگ هفت سال (1763-1756) به طول انجامید، جنگی که دو طرف را فرسوده نمود و بدون نتیجه پایان یافت.

فریدریش کبیر سپس توانست بعد از به پادشاهی رسیدن یوزف دوم در اتریش که پادشاه پروس را به عنوان الگو تحسین می‌کرد، به آرامش برسد و به ساماندهی دوباره و مدرنیزه کردن کشور خود بپردازد. اما گرایش وی به تحقیر انسان‌ها، آرمان‌گرایی اولیه وی را به نوعی از بین برد. پادشاه روشنگر که در ابتدا در نظر داشت  فلسفه روشنگری را به عمل سیاسی بدل سازد و همه انسان‌ها را روشنگری نماید، حال معتقد بود که مردم شایسته روشنگری نیستند.

پادشاه پروس که بین روشنگری و مطلق‌گرایی به نوعی گیر کرده بود، در آلمان بیش از هر شخص دیگری بر قرن هجدهم میلادی تأثیر گذار بوده است، به نحوی که به این قرن در آلمان «قرن فریدریش» نیز گفته می‌شود. به زودی نظریات متفاوتی در مورد شخصیت متعارض و دوگانه وی پدیدار گشتند.

فریدریش دوم پروس را به مرکز جدیدی از روشنگری تبدیل کرد، اما روشنگری فرانسوی مورد علاقه وی که در دربار پوتسدام و آکادمی برلین غالب بود، گرفتار تعارض و تضادی بزرگ با جامعه روشنگری برلین شد، جامعه‌ای که متشکل از کارمندان، معلمین، کشیشان، و همچنین نویسندگان مستقل بود، جامعه‌ای که در آن فلسفه روشنگری آلمانی برتری داشت. به هر ترتیب پروس با توجه به «برداشت از خودِ» روشنفکرانش، یک «بوروکراسی روشنگری»، یک حکومت روشنگری باقی ماند.

با مرگ فریدریش کبیر البته پایان سریع روشنگری در پروس آغاز شد، در حالی که قانون عمومی سرزمین پروس در سال 1794 در اصل محصولی از روشنگری است، اما احکام و دستورات مذهبی مربوط به سال 1789 تلاشی برای مهار روح مدرن توسط قانون به شمار می‌رود. با شروع جنگ‌هایی که پیامد انقلاب فرانسه بودند، پایان نظامی پروس قدیم نیز فرا رسید.

ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب عصر روشنگری

147000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *