فرهنگِ دستِ مسلح، آهنگ شتابی چنان پُرتوان داشته فرهنگ - نشر پیله

فرهنگ

کتاب بشر و تکنیک
Rate this post

فرهنگِ دستِ مسلح، آهنگ شتابی چنان پُرتوان داشته که تمام جنس بشر را تحت کنترل خویش درآورده است.

فرهنگِ دستِ مسلح

فرهنگ‌های گُفتار و اقدام – که بنا بر آنها، زمانی که در جمع هستیم، تعدادی از آنها قابل تشخیص هستند – که بنا بَر آنها، شخصیت و توده، داشتن تضاد معنوی را آغاز می‌کنند؛ که بنا بر آنها، روح تشنه‌ی قدرت می‌شود، و با خشونت نسبت به زندگی دست به عمل می‌زند؛ این فرهنگ‌ها- حتی در کامل‌ترین صورت خود- تنها بخشی از بشریت را به آغوش کشیدند؛ و امروز، این فرهنگ‌ها- پس از چند هزاره- همگی مُنقرض شده، و جایگزین گردیده‌اند.

آنچه ما، “مردمان وَحشی” و “بَدوی” می‌نامیم، صرفاً بقایای تَن زنده‌ی آنها و ویرانه‌های صُوَری هستند که زمانی، روح بدانها نفوذ کرده بود، و زغال‌هایی سوخته هستند که درخشش صیرورت و عزیمت از آنها رَخت بَربَسته است.

در این خاک، از 3000 سال پیش از میلاد به این سو، اینجا و آنجا، فرهنگ‌هایی عالیدر ظریف‌ترین و والا‌ترین معنا- رُشد کرده‌اند که هر یک، تنها بخش بسیار کوچکی از فضای زمین را اشغال کردند؛ و هر یک به نُدرت هزار سال دوام آورده‌اند.

  • شتاب در این خصوص، به فجایع اخیر تعلق دارد. هر دهه، معنایی دارد؛ و هر سال، “ظاهری” ویژه‌ی خود. و همین، تاریخ جهان در اصیل‌ترین و موشکافانه‌ترین معنای آن است.

این گروه از تحولات پُرشور زندگی، به واسطه‌ی نماد خود و “جهان” خود- یعنی، شهر- در مقابل روستای مرحله قبل نوآفرینی شد- این شهر سنگی که در آن، زندگی کاملاً مصنوعی مَسکن گرفته، از مام زمین طلاق داده شده، و کاملاً ضدِ طبیعی است- شهرِ اندیشه‌ی بی‌ریشه‌ای است که جریان زندگی را از زمین بیرون می‌کشد، و از آنها در درون خود استفاده می‌کند.

اینجا است که “جامعه”با سلسله مراتبِ طبقاتی خود چون – نُجبا، روحانیون و بورژواها – به منزله‌ی نوعی درجه‌بندی مصنوع زندگی در مقابل پَس‌زمینه‌ی دهقانی “صرف” به وجود می‌آید؛ زیرا تقسیمات طبیعی، قوی و ضعیف، و زیرک و نابخرد هستند- و به عنوان مسند تکاملی فرهنگی که کاملاً روشنفکرانه گردیده است.

آنجا “تجمل” و “ثروت” فَرمان می‌رانند. این دو، مفاهیمی هستند که افرادِ فاقد آنها، به نَحوی رَشک‌آمیز دستخوش سوءتفاهم درباره‌ی آنانَند. زیرا مگر تجمل، چیز جز فرهنگ در موشکافانه‌ترین صورتِ آن است؟ مثلاً آتنِ پریکلس، بغدادِ هارون‌الرشید، و روکوکو را در نظر بگیرید.

این فرهنگ شهری، از همه درجات و حِرَف، از بالا تا پایین مصنوع، امری هُنری- خواه هنر دیپلماسی یا زندگی، هنر تزئین یا نوشتن یا تفکر- و سراسر تجملی بود.

بدون ثروتِ اقتصادی- که در دستان عده‌ای معدود متمرکز می‌شود- هیچ “ثروتِ” هنری، فکری یا توام با برازندگی نمی‌تواند وجود داشته باشد- چه رسد به تجمل برخورداری از جهان‌بینی و تفکری نظری، در عوضِ عملی. فقر اقتصادی فوراً فقر معنوی و هنری را به دنبال دارد.

در این زمینه: حمله به تمدن و فرهنگ

برگرفته از کتاب: بشر و تکنیک (افاداتی من باب فلسفه حیات)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *