جمهوری دموکراتیک آلمان مکرراً مارکسیسم لنینیسم و پروپاگاندا - نشر پیله

مارکسیسم لنینیسم و پروپاگاندا

کتاب کمرهای خم شده
5/5 - (1 امتیاز)

مارکسیسم-لنینیسم یک جهان‌بینی بود، نه صرفاً نظریه‌ای سیاسی و اقتصادی و در مقام یک جهان‌بینی، ادعای حقیقت مطلق را داشت.

پروپاگاندا مارکسیسم لنینیسم

جمهوری دموکراتیک آلمان مکرراً از اظهارنظر آشنای لنین نقل می‌کرد که «آموزه‌های مارکس همگی قدرتمندند، زیرا درست هستند». کتابی متعارف دربارۀ مارکسیسم-لنینیسم، که در سال 1960 منتشر شد، این ادعا را وضوح بخشید: «مطالعۀ موفق مارکسیسم-لنینیسم، انسان را به یک جهان‌بینی یکپارچه می‌رساند که مترقی‌ترین جهان‌بینی روزگار ماست.»

  • پذیرش این جهان‌بینی نیاز به جهش ایمانی خاصی داشت. اگرچه حزب اتحاد سوسیالیستی به اندازۀ نازی‌ها از واژۀ «ایمان» استفاده نکرد، اما از پیروان خود می‌خواست چیزی را بیش از آنچه که عقل اثبات می‌کند بپذیرند.

در مسیر توسعۀ نظریۀ پروپاگاندا، نازی‌ها و حزب اتحاد سوسیالیستی از نقاط متفاوتی کار خود را آغاز کردند که هر دو ریشه در فرهنگ آلمان داشت.

نازی‌ها زهدباور بودند و مارکسیست-لنینیست‌ها به عصر روشنگری باور داشتند. نازیسم از سنتی استفاده کرد که عقل را از سکه انداخت و به‌جای آن از شهود و طبیعت حمایت کرد. چنین رویکردی در توسعۀ نظریه‌های پیچیدۀ پروپاگاندا سود چندانی نداشت. پروپاگاندا بیشتر یک شهود درست بود تا موضوعی برای مطالعه.

یک عامل پروپاگاندای خوب می‌دانست که باید چه کاری انجام دهد. مارکسیسم-لنینیسم، باتکیه‌بر سنت عقلانی موازی آلمان، مطمئن بود که پروپاگاندا به‌اندازۀ هر حوزۀ دیگری از زندگی تابع نظریه است. به‌رغم سرآغازهای متفاوت، در عمل رویکردهای آنها به پروپاگاندا بیشتر با هم شباهت داشت تا اینکه متمایز باشد.

نازی‌ها فکر می‌کردند توده‌ها آن‌چنان که باید باهوش نیستند و به‌راحتی تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند، درحالی‌که حزب اتحاد سوسیالیستی ادعا می‌کرد که آنها نیروی محرک تاریخ هستند، اما هر دو به این نتیجه رسیدند که توده‌ها برای انجام هر کار مهمی به مساعدت فراوان نیاز دارند. اصرار آنها بر اینکه توانایی انجام پروپاگاندای مؤثر یا در اختیار رهبران نابغه است یا حزب مارکسیست-لنینیست، مشکلاتی را پدید آورد.

در مورد نازیسم، برای رفع اختلافات در سیاست پروپاگاندا راه دشواری پیش‌رو بود. چنان‌که گبلز و هیتلر بارها گفته‌اند، موفقیت° معیار پروپاگاندای مؤثر بود. اگر پروپاگاندا در عمل کار می‌کرد، خوب بود؛ اگرنه، بد بود. این اصل ارزش پیش‌بینی کنندۀ محدودی دارد، زیرا آن را تنها می‌توان پس از واقعیت اعمال کرد. اگر گبلز و اتو دیتریش بر سر راهبرد مطبوعات اختلاف‌نظر داشتند، تنها چاره جلب نظر هیتلر بود.

در این زمینه: پروپاگاندا مارکسیسم لنینیسم

برگرفته از کتاب:  کمرهای خم شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *