نقشه جهان در وسط نقشۀ جهان، نئولیبرالیسم، با دکوراسیون پوسیده - نشر پیله

نقشه جهان

چگونه یک کشور را نابود کنیم
Rate this post

نئولیبرالیسم

در وسط نقشۀ جهان، نئولیبرالیسم، با دکوراسیون پوسیده دولت ملی و دموکراسی نمایشی، پس از اینکه میلیون‌ها سوری و سایر مهاجران در قارۀ کهن آواره شدند تا مجموعه‌ ارزش‌های سیستم و محدودیت‌های این دموکراسی تزئینی آزموده شود، ثبات خود را از دست داد.

اتحادیۀ اروپا، که غول اقتصادی و غیرسیاسی بی‌نظیری است، با این واقعیت کنار می‌آید که نهاد بین‌المللی چیزی جز نمایشی ابلهانه و عجیب و غریب نیست، مگر اینکه دارای ارزش‌های اخلاقی باشد که مجدانه از آن دفاع می‌کند و اهدافی سیاسی داشته باشد که از بقای محض آن مهم‌تر باشند.

و بقیۀ جهان دیگر باور ندارند كه ایالات متحده، موجودیتی مصون دارد و قادر مطلق است و شبحی است كه در پشت صحنه، سیاست جهانی را شكل می‌دهد. پس از ناکامی‌های مکرر، تمام تلاش‌هایش برای اجرای نوعی دموکراسی نابالغ در خاورمیانه، شبیه به اقدامات ناشیانه یک نوجوان به نظر می‌رسد، که برای همیشه موازنات سیاسی حساس را که تا اوایل قرن بیست و یکم برقرار نبوده، بر هم زد.

حالا سوپر من مرده است! پس از آن مسئلۀ خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا است، البته سه شیر روی پیراهن انگلیس فقط به دلیل برگزاری رفراندومی از روی هوس به سه بچه گربه گیج تبدیل شده‌اند. (نه، متأسفانه موضوع پیچیده‌تر از این نیست.) استکباری با قدمت چندین ساله هنوز هم بسیاری را متقاعد می‌کند که انگلیس می‌تواند به تنهایی از پس آن برآید، اما این تفکر به تدریج از بین می‌رود و انگلیس ‌با دیدگاه واقع‌بینانه تری نسبت به جایگاه خود در جهان باقی ماند. ما بیش از حد دچار فهم کاذب بوده‌ایم.

همان‌طور که ما در ترکیه این کار را کرده‌ایم، امروز بسیاری از مردم در کشورهای مختلف با کنار ماندن در حاشیۀ جنگ، به دنبال بقا و نجات خود بوده‌اند. آن‌ها تماشاگر مبارزه‌ای پیچیده هستند و متوجه نمی‌شوند که قرار است خودشان نیز گلادیاتور این صحنۀ نبرد باشند.

وقتی می‌بینیم که مردم «تمایل به بردگی» دارند، باعث می‌شود که ما نیز برای یافتن علت آن، به تلفن‌های هوشمند و صفحۀ رایانه خود می‌چسبیم و این روند آنقدر وقت‌گیر و تحقق‌ناپذیر شده است که حس می کنیم انگار هیچ اتفاقی برای ما رخ نمی‌دهد. این موضوع نه تنها به خاطر این است که ما سرگشته‌ شده‌ایم و بی‌رحمی توده‌ها ما را هیپنوتیزم کرده، بلکه ما این واقعیت را هم درک نکرده‌ایم، که برای فهمیدن شرایط باید عملگرا باشیم. اگر از نظر سیاسی فعال یا واکنش‌گرا نباشیم، آنگاه درک کردن، فقط منتهی به بیان و تبادل پاسخ‌های احساسی می‌شود.

واکنش‌های ما به تدریج عقب‌نشینی می‌کنند تا اینکه چیزی جز پوچی و غم برایمان باقی نخواهد ماند. ابراز خشم و ترس به صورت کتبی یا شفاهی، نه تنها جایگزین درک و گفتگوی فعال می‌شود، بلکه فرصت فعالیت واقعی سیاسی را هم از بین می‌برد.

و همان‌طور که زمان می‌گذرد، من، این جسم بسیار توانمند، به ضمیری نابسنده بدل می‌شوم که فقط قادر به خیال‌پردازی و دیدن روی آرامش در افسانه‌ها هستم، در حالی که «ما»ی سیاسی جدید، یعنی مردم واقعی، تهاجمی تر شده، و از قدرت تحریک پذیری و انرژی برخوردار می‌شویم. در پایان، قرار گرفتن در حاشیه دیگر انتخاب ما نیست، زیرا در واقع هیچ جای دیگری برای رفتن وجود ندارد.

امروز به نظر می‌رسد گزینه‌های ما محدود هستند. یا در چرخۀ احساسی فلج کننده قرار می‌گیریم … آیا اینجا کشور من است؟ ، اینجا کشور من نیست، این‌ها یک چرخۀ باطل است که هیچ اهمیت سیاسی یا پیامد اخلاقی ندارد، وگرنه ما واقعاً هنگام عمل می‌فهمیم، و با درک، عمل می‌کنیم. از همه مهمتر، باید با این واقعیت کنار بیاییم که بدون عمل، هیچ درکی وجود ندارد.

در غیر این صورت به زودی خواهیم دید که هیچ حاشیۀ دست‌نخورده‌ای در جهان برای عقب‌نشینی و خیال‌پردازی وجود ندارد. مدت زمان عمر انسان به طرز غم‌انگیزی با جاه‌طلبی‌های بشریت متناسب نیست. ما زندگی کوتاه‌تری نسبت به جوجه‌تیغی دریایی یا لاک پشت داریم که ظاهراً این مدت زمان، گنجایش اشتیاق ما برای ایجاد جهانی بهتر یا ظرفیت ناامیدی هنگام از بین رفتن رویاهای ما را ندارد.

شاید به همین دلیل است که به نظر می‌رسد امروزه هر زمان که مبارزه در کشوری شکست بخورد، سخنان ساموئل بکت طنین ویژه ای به خود می‌گیرد: «تاکنون تلاش کرده‌اید. همیشه شکست خوردن ایرادی ندارد. دوباره امتحان کن، دوباره شکست بخور، بهتر است که شکست بخوری.» شاید او از طبیعت خارپشت دریایی یا لاک‌پشت الهام گرفته باشد.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب چگونه یک کشور را نابود کنیم

104000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *