هنر حدس منطقی منطق و ریاضیات، در عین مفید بودن تنها به عنوان آموزش فکری..... - نشر پیله

هنر حدس منطقی

کتاب هنر فلسفه پردازی
Rate this post

مطلب را با این سوال کوتاه آغاز کنیم که فلسفه چیست.

به دلیل اینکه فلسفه خودش یک علم است، پس نمی تواند دانشی مسلم و قطعی باشد. از طرف دیگر همانند دانش های پیشین دیگر بی پایه اساس نبوده و بدون اثبات منطقی قابل درک نیست. می توان گفت فلسفه چیزی بین این دو می باشد، یا شاید بتوانیم آن را هنر حدس منطقی بنامیم.

با توجه به این تعریف، فلسفه به ما می گوید چگونه عمل کنیم، وقتی که می خواهیم بدانیم چه چیزی صحیح است یا به احتمال زیاد صحیح می باشد و چطور ممکن است با قطعیت بفهمیم که چه چیزی صحیح خواهد بود. هنر حدس منطقی در دو شیوه مختلف بسیار سودمند است.

شیوه اول: اغلب، سخت ترین مرحله در کشف صحیح بودن چیزها، فکر کردن به فرضیه ای بوده که شاید صحیح باشد. وقتی برای یک بار به فرضیه ای فکر کنیم، آن قابل آزمودن است، ولی شاید به انسانی نابغه برای درک آن نیاز باشد.

شیوه دوم : ما اغلب مجبوریم با وجود عدم قطعیت عمل می کنیم، زیرا تاخیر خطرناک و مصیبت آمیز می باشد. در چنین مواردی، وجود هنری برای قضاوت در مورد این که چیزی محتمل است، بسیار سودمند خواهد بود. این هنر تا آنجا که به فرضیه های بسیار کلی مربوط می شود، فلسفه است.

سوالی خاص مانند آیا فردا هوا بارانی است؟ به فلسفه مربوط نمی شود، زیرا فلسفه به سوالاتی کلی از این دست می پردازد: آیا جهان براساس قوانین مکانیکی اداره می شود، یا هدف کیهانی دارد، یا دارای هر دو ویژگی به طور هم زمان می باشد؟ “فلسفه به بررسی این می پردازد که آیا می توان چیزی در مورد چنین سوالاتی کلی گفت.

اگر می خواهید فیلسوف شوید

اولین چیزی که باید بدانید این است که اکثر افراد با سیستم اعتقادی جهانی کلی به سراغ زندگی می روند که هیچ نوع حدس منطقی ندارد و آن سیستم اعتقادی جهانی انسان، مستعد ناسازگاری با سیستم اعتقادی جهانی انسان دیگری است.

بنابراین، هر دوی آنها نمی توانند صحیح باشند. عقاید افراد، عمدتا برای ایجاد احساس راحتی طراحی شده اند و حقیقت برای اکثر مردم عاملی ثانویه است. شما، خوانندگان عزیز، هیچگونه تعصبی ندارید. ولی قبول دارید که در این امر با اکثر افراد متفاوت هستید.

فرض کنیم که شما یک باپتیست از تنسی هستید. برای شما پر واضح است که آمریکا بزرگترین کشور جهان بوده و تنسی یکی از مهم ترین ایالات آن می باشد و به همین خاطر باپتیست ها تنها منبع حقیقت کلامی هستند. فرض کنید من همه اینها را قبول دارم.

حالا به فردی از ایالت یا کشوری دیگر چه باید بگویم؟ چگونه می توانم یک کاتولیک فرانسوی کانادایی را در مورد حقایقی متقاعد کنم که برای شما کاملا واضح و مشهود هستند؟ هنوز نکات خوب بسیاری در مورد آنچه وجود دارد که شما و او می توانید با هم به توافق برسید، اما اگر مجبور شوید با یک ترک، هندو یا یک کنفوسیوس بحث کنید چه؟ شما از آنها بیشتر در مورد آنچه می پرسید که خود به عنوان غیر قابل انکار قبول کرده اید و اگر می خواهید در بحث شکست نخورید، باید به دنبال زمینه مشترکی با آنها در پایه و اساس فرضیات مربوطه داشته باشد.

شما هنوز هم می توانید چیزهایی را پیدا کنید که در مورد آنها با فرد ترک توافق داشته باشید. آیا انسان ها از تبار میمون ها هستند؟ احمقانه است! آیا انسان اشرف مخلوقات می باشد؟ البته. در مورد چنین مواردی بشر هم نوع شما باعث می شود تا با او هم عقیده باشید.

کتاب هنر فلسفه پردازی

اما اگر روزی، موجود فضایی هوشمندی از مریخ به زمین آمد، او ممکن است برتر از انسان هایی باشد که از تبار میمون ها هستند. شاید به نظر او تفاوت بین انسان ها و میمون ها بسیار ناچیز بوده و این را بدیهی بداند که آنها اجدادی مشترک داشتند. او ممکن است ادعاهای در مورد مریخ با همان قطعیت ادعاهای شما در مورد تنسی داشته باشد( اگر فیلسوف نباشد). آن موقع چه خواهید کرد؟

اگر می خواهید فیلسوف شوید، باید تا آنجا که می توانید سعی کنید تا از اعتقادات محض وابسته به مکان و زمان تحصیل تان و گفته های والدین و اساتید خود خلاص شوید. هیچ کس نمی تواند این کار را به طور کامل انجام دهد و هیچ کس نمی تواند یک فیلسوف کامل باشد، اما در صورت تمایل می توانیم به آن جایی برسیم که همه ما می خواهیم.

ممکن است بپرسید: ” چرا ما باید چنین چیزی بخواهیم ؟” چندین دلیل برای آن وجود دارد. یکی از آنها عقاید غیر منطقی بوده که ارتباط زیادی با جنگ و دیگر اشکال درگیری خشونت آمیز دارند. تنها راهی که در آن فرد می تواند به مدت طولانی بدون نزاع خشونت آمیز زندگی کند، برقراری عدالت اجتماعی بوده و اگر او باور داشته باشد که از هم نوع های خود برتر است، به نظر می رسد عدالت اجتماعی بی عدالتی است.

عدالت  وقتی بین طبقات جامعه دشوار است که طبقه ای اعتقاد دارد بیشتر از حقش، قدرت یا ثروت سهم دارد. عدالت بین ملل فقط از طریق قدرت بی طرفانه امکان پذیر است، زیرا هر ملتی باور دارد که خودش از دیگران برتر می باشد.

عدالت بین اعتقادهای یکسان دشوارتر است، زیرا هر کدام باور دارند که حقیقت در همه ی موضوعات منحصرا در دست خودشان می باشد. اگر دورنمای فلسفی گسترده تر بود، این امر به طور فزاینده ای آسان تر از ترتیب دادن اختلافاتی دوستانه و عادلانه است.

دلیل دوم برای فلسفی بودن این است که به طور معمول، باورهای اشتباه مانع درک اهداف خوب می شوند. در قرون وسطی، زمانی که طاعون شیوع پیدا کرده بود، همه مردم برای عبادت به کلیساها می رفتند، زیرا آنها فکر می کردند که داشتن تقوی موجب می شود که خدا به آنها رحم کند.

اما در واقع، تجمع در ساختمان هایی بدون تهویه مناسب باعث گسترش بیماری می شد. اگر شرایط برای رسیدن به اهداف تان مهیا است، شما باید دانش لازم را داشته باشید و گرفتار خرافات یا تعصب نشوید. دلیل سوم این است که حقیقت از دروغ بهتر می باشد. دروغ همیشه رسوا می شود. به طور سنتی شوهر فریب خورده احمق فرض می شود و همه شادی هایی که در گرو فریب یا اغفال بوده خنده دار و به همان میزان ترسناک هستند.

اگر می خواهید فیلسوف شوید، باید عقل و احساسات را با هم آموزش دهید. آن دو در انواع آموزش ها کاملاً بهم پیوسته اند، اما آنها باید تا حدی در بحث  از هم جدا شوند. من با آموزش عقل شروع خواهم کرد.

آموزش عقل هم مثبت است و  هم جنبه ای منفی دارد

شما باید یاد بگیرید که چه چیزی را باور کنید  و چه چیزی را باور نکنید. بگذارید از جنبه مثبت شروع کنیم. اگرچه، در آخرین تحلیل ، همه چیز ممکن است کم و بیش مشکوک باشد، با این حال برخی از موارد تقریباً مسلم  هستند به طوری که برای همه اهداف عملی عنصر شک ممکن است نادیده گرفته شود. فیلسوف آینده ممکن است از خود بپرسد چه نوع دانشی ممکن است برای پرسیدن سوال کم اهمیت تر باشد و چرا.

او ممکن است با این استدلال به طور منطقی فرض کند که مطمئن ترین دانش ها  آنهایی هستند که در موردشان کمترین اختلاف وجود داشته باشد. ولیکن به زودی خواهد فهمید که آنها  انواع دانش یا دانش فرضی نیستند که با بیشترین قدرت ادعا شوند.

کتاب هنر فلسفه پردازی

همه در مورد جدول ضرب توافق کردند، اما هیچ کس ادعا نکرد که آن حاوی حقیقت مقدس است. اگر کسی حقیقت آن را انکار می کرد در آتش نمی سوخت و یا به عنوان ستون پنجم زندانی نمی شد.

انسان عاقل ، اگر در بین بدعت گذاران ریاضی قرار گیرد و از او بخواهند که  گفته اش را در مورد جدول ضرب  تکذیب کند، این کار را خواهد کرد. زیرا  او آگاه است که چنین کاری برای جدول ضرب هیچ ضرری ندارد. اینها ویژگیهای اعتقادی هستند که هیچ  گونه شک منطقی در مورد آنها وجود ندارد.

هر کس مایل است فیلسوف شود، تمام تلاش خود را خواهد کرد تا دانش قابل توجهی در ریاضیات کسب کند. در طول این مطالعه او در می یابد که چه نوع حقایقی را می توان تنها با فکر کردن بدون کمک مشاهده  کشف کرد. او همچنین با استدلال دقیق و انواع اشتباهاتی آشنا می شود که حتی بسیاری از استدلال گران متخصص مستعد آموختن هستند.

او برای این هدف آخر، تاریخ ریاضیات را به خوبی مطالعه خواهد کرد. برای مثال: قبل از انیشتین ، همه فکر می کردند که از نظر ریاضی ثابت شده که سرعت گرانش در یک چشم بهم زدن می باشد، اما طبق نظریه انیشتین سرعت گرانش برابر با سرعت نور است.

مطمئناً، ریاضیدانان در این استدلال که نسل های زیادی آن را پذیرفته بودند، اشتباهی را پیدا کردند و اکنون آنها اگر نازی نباشند،  همه توافق دارند که نظریه انیشتین در مورد سرعت گرانش درست بوده است. به هرحال، این سوال بسیار پیشرفته و دشواری بود؛ این اشتباهی است که با چنین مثالی به شک و تردید عمومی در مورد ریاضیات منجر می گردد.

استنباط صحیح این است که وقتی سوالاتی در نظر گرفته می شوند که پیچیده تر هستند و تقریباً بیشتر از سؤالات ریاضیات به احساسات ما مربوط می شوند، احتمال خطا در استدلال بسیار زیاد خواهد بود. این خصوصاً در مورد سوالات اجتماعی و مذهبی صدق می کند.

منطق در شکل مدرن

منطق در شکل مدرن آن برای فیلسوف مفید است، نه شکل قرون وسطایی کهنه آن که شاگردان ارسطو رواج دادند. این بیشتر به عنوان آموزش احتیاط در استنتاج مفید است. آنهایی که در منطق آموزش ندیده اند، مستعد استنتاج هایی هستندکه اعتبار ندارند.

به عنوان مثال، اگر یک طبقه یا ملتی به دیگری ظلم کند و به نظر شما این ظلم باید متوقف شود، آنها از شما انتظار دارند که طبقه یا ملت مظلوم را محق فضیلت برتر بدانید و اگر شما احساس دلسوزی شخصی نسبت به هر کدام از آنها نداشته باشید، شگفت زده خواهند شد. اگرچه در اینجا هیچ ارتباط منطقی وجود ندارد، به نظر می رسد یک ذهن غیر آموزش دیده وجود دارد.

هرچه در منطق متخصص تر باشید، تعداد استنتاج های معتبر تان کمتر خواهد بود و به ندرت آن را بعنوان دو نظر به طور هم زمان ناسازگار در نظر می گیرید. این از نظر عملی مهم است، از آنجا که سازش لازم را فراهم نموده و از پذیرش برخی از ائتلاف عقاید متعصبانه و خشن جلوگیری می کند.

ائتلاف عقاید  مانند کاتولیک، کمونیسم یا نازیسم، گرایش به آزار و اذیت دارند و از نظر عملی حداقل تا حدودی نادرست هستند. شیوه تجزیه و تحلیل منطقی رضایت از چنین کاری را با این الگوی  ذهنی آماده دشوارتر می کند.

منطق و ریاضیات، در عین مفید بودن  تنها به عنوان آموزش فکری برای فیلسوف هستند. آنها به او کمک می نمایند تا بداند که چگونه دنیا را مطالعه می کند، اما به او اطلاعات واقعی در مورد آن نمی دهند. آنها الفبای کتاب طبیعت هستند نه خود کتاب.

برگرفته از کتاب هنر فلسفه پردازی

نوشته‌ی برتراند راسل / ترجمه‌ی شادی فروتنیان

51000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *