رضاشاه، محمدرضاشاه و فرح پهلویپنج نظاره گر غرب - نشر پیله

پنج نظاره گر غرب

کتاب سیاست متافیزیک و فیزیک در ایران معاصر
Rate this post

متافیزیک پنج شخصیت

عباس‌میرزا، ناصرالدین‌شاه، رضاشاه، محمدرضاشاه و فرح پهلوی، پنج موقعیت نظاره‌گر سرگردان به فیزیکِ حاضرآمادۀ غرب بودند.

ویژگی هر پنج موقعیت، درباری و نظامی بودن آنهاست؛ بنابراین، این تَنِ عریان کسانی است که فیزیک غرب برایشان مسئله بود و امکان مقایسۀ کلان بین آنچه اجتماع ایران از داشتن فیزیک آن تهی است و آنچه مملو از فیزیک نوآورانه در غرب است را داشتند؛ بنابراین، باید از نظاره‌گران سرگردان، به‌مثابه ارباب-نظاره‌گرانِ سرگردان به فیزیک غرب نام برد.

عباس‌میرزا در برابر فیزیک و نظم قشون روس قرار می‌گیرد و به ماهیت تهی از فیزیک ارتش ایران پی می‌برد و نسبت به وضعیت تاریخی ایران دچار تردید می‌شود، زیرا امنیت ایران در خطر افتاده بود و این موقعیت تردید در میدان نبرد رخ داد.

خطر اضمحلال ایران به تردید تاریخی ایرانیت در چگونگی رویارویی با طبیعت و کشف آن بر می‌گشت که ضعف را برای ایران به ارمغان آورده بود، پس راه رهایی از اضمحلال چیست؟ علم است.

علم در غرب یافت می‌شد و دستاورد علم، ایجاد فیزیک مدرن اجتماع بود و تولید صنعت خلاق و فن محاسبۀ امور جهان؛ بنابراین، دانشجوهایی از ایران به غرب فرستاده شدند تا علم حاضرآماده را برای تولید آن فیزیکی که در غرب تولید و مصرف می‌شد- همانند توپ و اسلحه- به ایران آورند.

مسئلۀ مرگ و تقلا برای زنده‌ماندن، به‌وسیلۀ رجوع به علم حل می‌شد و می‌بینیم که پزشکی مدرن غرب نیز چگونه همپای تولید ارتش مدرن در ایران پیگیری می‌شد.

فن سلامت و فن نظامی مدرن، دو ضرورت نجات ایران از مرگ بودند. عباس‌میرزا سرگردان بالادستی بود که فیزیک دیگری را برای ایران جست‌وجو می‌کرد، زیرا فیزیک ایران با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کرد اما باید توجه کنیم که مرگ ایران عباس‌میرزا فرهنگی نبود، بلکه در مواجهه با دشمن خارجی و در میدان نبرد بود.

ناصرالدین‌شاه موقعیت دیگری از ارباب-نظاره‌گر سرگردان به فیزیک را نشان می‌داد. ناصرالدین‌شاه وارث ورود علم و فیزیک مدرن در قالب‌های پزشکی و نظامی به ایران بود اما شیفتۀ مصرف فرهنگ فیزیک غرب شده بود. ناصرالدین‌شاه در موقعیت یک سرگردان بالادستی بود که مسئله‌اش اضمحلال ایران نبود، بلکه دست‌یابی به لذت مصرفی بازیگوشانه با ابزارهای وارداتی مدرن در ایران بود.

ایجاد کارخانه، تدوین نظام نوین شهری، ساخت عمارت‌هایی با کارکرد مدرن ازقبیل دارالفنون یا تکیۀ دولت، ریل راه‌آهن و تلگراف‌خانه، نشان‌دهندۀ گذاردن فیزیک مدرن در وسط وضعیت تاریخی ایران است. مصرف‌کنندگان فیزیک مدرن اجتماع ایران گسترش پیدا‌ کرد و بسیاری از دربار و اشراف و تاحدودی مردم عادی را دربرگرفت.

ناصرالدین‌شاه مصرف‌کنندۀ محصولات صنعتی فیزیک غرب مانند دوربین عکاسی شد، همان‌طور که پس از او مظفرالدین‌شاه بر اتومبیل سوار شد؛ بنابراین، نظاره‌کردن بر فیزیک غرب، از ضرورت رهایی از مرگ، به میل ایجاد موقعیت‌های جدید تجربه به‌واسطۀ علم تبدیل شد.

در کنار ناصرالدین‌شاه، مصرف‌کنندگان درباری و اشرافی به وجود آمدند که فرزندانشان را برای تحصیل به غرب می‌فرستادند یا محصولات فیزیک مدرن غرب را در خانه‌های خود مصرف و دامنه‌ای جدید از احساسات را تجربه می‌کردند.

علاوه‌براین، خرده‌نظاره‌گرانی سیّار هم به وجود آمدند که در قامتِ سفرنامه‌نویس به اروپا سفر می‌کردند و مکالمه‌ای مکتوب را بین وضعیت تاریخی خود و موقعیت‌های جدیدی که با آن رویارو می‌شدند ترتیب می‌دادند.

خرده‌نظاره‌گران سیّار، فیزیک غرب را تجربه می‌کردند و آن را در مقایسه با فیزیک اجتماع ایران قرار می‌دادند و سپس امکان تولید دانش را برای تولید موقعیت‌های ممکن در وضعیت تاریخی ایران رقم می‌زدند.

میرزارضای‌شیرازی که چاپ سنگی را به ایران آورد و تولد اولین روزنامه به‌دست او رقم خورد، نمونه‌ای از نظاره‌گران سرگردان فیزیک غرب است که به سفیران فیزیک غرب به ایران تبدیل شدند.

برگرفته از کتاب سیاست متافیزیک و فیزیک در ایران معاصر

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *