امپراتور تئودروس دوم
ژنرال روبرت ناپیر، دریانورد و یکی از چند سرباز وابسته به ملکه ویکتوریا، استاد آماده سازی بود. او از بمبی فرستاده شد تا نماینده بریتانیایی و گروگانهای دیگری را که امپراتور تئودروس دوم در اتیوپی دستگیر کرده بود، آزاد کند. گروگان گیری به این دلیل رخ میدهد که ملکه ویکتوریا به نامه او که دو سال قبل فرستاده جواب نمیدهد و باعث توهین به او میشود. ناپیر به خلیج آنسلی در ساحل شرقی آفریقا میرسد.
ارتش چند اسکله میسازد تا تخلیه کشتیها را تسهیل سازد، و سپس تا مقر تئودروس در ماگدالا راهپیمایی میکنند. درست قبل از رسیدن به مقصد، ارتش مورد حمله اتیوپیها قرار میگیرد، اما به طور غیرمنتظرهای حمله را دفع میکنند. ناپیر درسهای مربوط به اهمیت آماریش را از جنگ کریمه به خاطر داشت. آماده سازی او عالی بود. تئودروس بعد از اینکه گروگانهای بریتانیایی را در امن و امان آزاد ساخت (و پس از بریدن دست و پای گروگانهای بومی و پرتاب آنها از بالای صخره)، خودکشی کرد.
درس فروش در اینجا همان اهمیت آماده سازی برای تماسهای فروش، سخنرانیها، و مسابقات است. آماده سازی با برنامه ریزی فرق دارد، زیرا آماده سازی تکلیف، پیشینه، و درک مشکلات و فرصتهای احتمالی است که بر اساس دانش صنعتی مربوط به تجربه و تحقیق رخ دهند. برنامه ریزی یعنی استفاده از آماده سازی برای برنامه ریزی خطوط سوال و حتی سوالات خاص و ویژه.
امپراتور تئودروس دوم از اتیوپی، که در بریتانیا با نام تئودور معروف است، یک قبطی غیور بود که مسلمانان او را محاصره کردند. او فروش برده را غیرقانونی کرد، چند همسری را سرکوب نمود، اولین توپ اتیوپی را تولید نمود، نامه رسانی را معرفی کرد، و اتیوپی را به شکوه و جلال قبلی خود بازگرداند.
او در سال 1864 درآستانه جنون قرار گرفت. یک سری تراژدی شخصی، او را که مستعد جنون بود به دیوانگی کشاند. او نامهای به ملکه ویکتوریا نوشت، که ظاهرا با پیشنهاد اتحاد همراه بود؛ اما پاسخی دریافت نکرد. او که عصبانی شده بود، نماینده ویکتوریا در اتیوپی یعنی کاپیتان چارلز کمرون و کارمندان او را به اتهام اینکه با مسلمانها توطئه میکنند، دستگیر کرد. همچنین 50 گروگان دیگر از جمله مبلغان مذهبی را نیز دستگیر نمود. تازه هنوز به جنون واقعی دچار نشده بود.
سه سال تلاش دیپلماتیک ناسرانجام برای آزادسازی گروگانها به رویکردی نظامی منجر گردید. در سال 1867، دولت جدید محافظه کار تصمیم گرفت برخوردی قاطعانهتر داشته باشد. آنها هند؛ و به طور خاصتر بمبی را که دقیقا آن سوی دریای عربی و اتیوپی قرار داشت، به عنوان مقرر قرار گیری خود انتخاب کردند.
فرمانده ارتش محلی در بمبی سر روبرت کورنلیس ناپیر، کهنه سرباز جنگ سرکشی هندیها و جنگ تریاک چینی در سال 1860، بود. او یک مبارز کارآزموده و انتخابی شایسته برای سمت فرماندهی ارشد هیئت اعزامی به دژ کوهستانی ماگدالا بود.
او پس از کسب مقام فرماندهی موقعیت را بررسی کرده و به این نتیجه رسید که موفقیت این هیئت اعزامی تا حد زیادی به آمایش بستگی دارد. این کار نیازمند آماده سازی فراوان بود. ناپیر به این نتیجه رسید که برای نجات گروگانها به حدود 13000 مرد جنگجو و یک گروه کمکی و طفیلی لشکر شامل 8000 کارگر و 36000 حیوان (از جمله اسب، الاغ، شتر و فیل) نیاز است.
ارتش او یک راهپیمایی 420 مایلی به سمت سرزمین آفریقا، در بیابانهای داغ و کوهستانهای سرد قلمرو دشمن را در پیش داشت تا فقط بتواند به دژی تسخیرناپذیر که به وسیله توپها محافظت میشد برسد. پس از آزادسازی گروگانها نیز ارتش باید همین مسیر را پای پیاده طی میکرد، و همه اینها باید تا قبل از بارانهای تابستانی اتفاق میافتاد.
کاری دشوار در پیش داشتند، اما ناپیر مرد روزهای سخت بود. کمپ اصلی در روستای ماهیگیری زولا در خلیج آنسلی بر پا شد. ناپیر در دوم ژانویه 1868 به آنجا رسید.
ناپیر سرپرستی یک شاهکار مهندسی حائز اهمیت را برعهده داشت که حمل و نقل و خطوط عرضه امن را از طریق نواحی خطرناکی که باید پیموده میشد، تسهیل میساخت.
سربازان کلنگ دار و مهندسان سلطنتی یک راه آهن از ساحل تا بیابان و کوهپایه ساختند. سپس مسیری عریض به سمت دشت مرتفع منتهی به کوهستان ایجاد کردند. سربازان و تجهیزات با مهارت زیادی به مقصد انتقال یافتند.
آماده سازیهای بعدی شامل مذاکره با راس کاسای از طریق تیگر و واگشون گوبازی و لاستا (که آتش خشمش ناگهان با غرامت مالی برطرف گردید) میشد. در آماده سازی برای حمله نهایی، همه وسایل را به کار بردند. ناپیر یک سفیر باهوش با موفقیتی تضمین شده محسوب میشد. او برای انجام این حمله نظامی هیچ عجلهای به کار نبرد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب پیروزی در نبرد فروش