یک تراژدی غربیمسئله‌ی ایفایِ نَقشِ فعّالٍ در یک تراژدی غربی - نشر پیله

یک تراژدی غربی

کتاب بشر و تکنیک
Rate this post

لارس هولگر هولم

مسئله‌ی ایفایِ نَقشِ فعّالٍ در یک تراژدی غربی که به آخرین پردۀ خود وارد می‌شود، یا به نَحوی غم‌اَنگیز به عنوان قربانی مُنفعل مکانیزاسیونی جهانی از میان می‌رود- که قرار است بُن‌مایه اصلی آن باشد، در کانون کتاب حاضر از اُسوالد اِشپنگلر جای دارد.

پیام این کتاب- که در بیان اِجمال، من‌باب سقوط رایش آلمان به گرداب فاجعه مالی، فرهنگی و معنوی است- ابداً به منزلۀ نشانه‌ای صِرْف از روحِ زمانه قلمداد نمی‌شود؛ اما امروز- و از رهگذر بازاندیشی تاریخی- تعبیر پیام مذکور، بدون لحاظ پَس‌زمینه‌‌ی دربرگیرنده جمهوری از میان رفته لیبرال وایمار و ملّتی مَعلول- تحتِ فَرمان فوجی از بلشویک‌ها و نازی‌ها- و درگیر تقلای مرگ و زندگی، تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد.

جهان در اوایل دهه 1930، شاهد ادغام رژیم‌های توتالیتر در آلمان و بسیاری از کشورهای اروپایی بود که بالتبعِ آن، چاره‌ای جز تسلیم شدن برای دموکراسی لیبرال باقی نَماند.

مثلاً در فرانسه- که ظاهراً از رهگذر مجموعه‌ای از انقلاب‌های سوسیالیستی- در برابر فاشیسم مایه‌کوبی شده بود، سایه تاریک وحشت سیاسی در افق آن نمایان می‌شد.

در چنین شرایطی، حتی انگلستان- یعنی، زادگاه پارلمان اروپا- از نظر سیاسی- و به واسطه حضورِ چکمه‌پوشان در حال پیش‌رَوی آلمان، ایتالیا و اتحاد جماهیر شوروی- دستخوش تشویش بود.

در روسیه نیز استالین حضور داشت. از این رو، برخی اقدامات مصوب در توافق تازه روزولت- نظیر فرمان اجرایی 1062 وی که مصادرۀ تمامی طلاهای خصوصی موجود در ایالات متحده در نرخی نازل، غیر واقعی و ثابت را روا می‌داشت- در قالبی تمامیت‌خواه بودند. علاوه بر آن، شواهد گواه آنند که برای بیش از یک دهه، ممنوعیت الکل در سراسر این کشور حاکم بود.

نگاهی هنری به این بُرهه زمانی- به ویژه در آلمان- حاکی از آن است که هنر، عکاسی، فیلم‌سازی، ادبیات، و موسیقی این دوران، تحت سلطه شکلی تیره و تار از اِکسپرسیونیسم بود. اگرچه اشپنگلر همواره مُجدانه بَر هنر در عصر تمدن تأکید می‌ورزد؛ و این امر در واژه‌نامه خاص او، بیانگر پایان گُریزناپذیر هر فرهنگ والا است که اجازه یافته تا روند طبیعی خویش را پُشت سَر گذارد.

لیکن- به منزله تناقضی در معنا- ترکیب متعلق به وی، شاملِ تحلیل فرهنگی مُوجزی است که با ایده‌هایی رویایی، خیالی، حتی عرفانی توام می‌شود، و بدون تردید دربردارندۀ مُهر تضمین مشخص اکسپرسیونیسمی با ابتکارات متنوع چون متروپُلیسِ فریتس لانگ، تاریکی رقت‌آور قصر فرانتس کافکا، بیمناکی شهوت‌گُونِ اُپرای لولو آلبان برگ و خشم فُرو خورده در منظره طوفانی دریای اِمیل نولده است.

باور بدانکه تمدن غرب از بیخ و بُن متلاشی شده، حقیقتاً از روح زمانه‌ای تیرگون حکایت دارد. از مَنظر شخصیت‌های حساس به مقوله هنر، چون اُسوالد اِشپنگلر، جنبه کابوس‌گُون تمدن معاصر، به همان اندازۀ واقعیتْ دهشتناک و انکارناپذیر است.

از این رو، تراژدئی که اشپنگلر پیامبرانه‌گونه پیش بینی می‌کند، هَمانی است که در اَثَر نخستین او، با نام انحطاط غرب خلاصه شده، و اینکْ تنها اَلحان و اَلوانی اِستعمال شده تا کران‌نَما را جِلوه‌ای عمیق‌تر بخشند.

آنچه در اینجا در مُخاطره قرار گرفته، پیامد تاریخی تلفیق اراده به قدرت است که از همان آغازین روزهای ماجراجویی‌های اکتشافی وایکینگ‌ها و صَلیبیان مسیحی، و ساخت کلیساهای جامع سترگ در دوران قرون وسطی، ذاتیِ ذهنیتِ اهریمنی نوردیک- فاوستی  بوده است.

آخرین اِستحاله این فرآیند تاریخی طویل، تکنولوژی (فناوری) ماشین است که ملل جهان را برای نَبرد نهایی در راستای هژمونی جهان مالی و سیاسی آماده می‌کند که به موجب آن، روح فاوستیْ سَرانجامْ خود را از میان بُرده، و به فُسیل تاریخی دیگری مُبدل می‌شود.

لیکن، اعتقاد راسخ اشپنگلر است که اروپا و آمریکای روزگار وی، تا بدان زمان، صرفاً بسیج برای نبرد نهایی را آغاز کرده بودند؛ و آنکه خواهانِ معاضدت خدایان در روز رَگناروک است، باید خویشتن را شتابانْ برای آنچه لزوماً رُخ خواهد داد، آماده سازد.

برگرفته از کتاب بشر و تکنیک (افاداتی من باب فلسفه حیات)

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *