یک تجلی اصلی تناهی انسان، این واقعیت هستی¬شناسانه است انسان و عقل شهودی - نشر پیله

انسان و عقل شهودی

کتاب انقلاب فلسفی کانت
Rate this post

انسان و عقل

یک تجلی اصلی تناهی انسان، این واقعیت هستی­شناسانه است که ما نه واجد هیچ­گونه شهود عقلی­ای هستیم و نه واجد عقلی شهودی. مراد کانت از شهود، ادراک جزئیات و مرادش از فعالیت عقلی، اندیشیدن به مفاهیم و اصول کلی است.

یک عقل شهودی، عقلی است که به واسطه اندیشیدن به یک مفهوم یا اصل کلی، بی­درنگ به تمام جزئیاتی که در محدوده آن اصل کلی قرار می­گیرند آگاهی می­یابد، بدون اینکه آنها را از طریق قیاس، از منابع بیرونی نظیر ادراک حسی کسب کرده باشد (مترجم: درک جزئیات از طریق اندیشیدن به کلی).

شهود عقلی نیز شهودی است که با مشاهده یک امر جزئی تک، بی درنگ در آن، توان کاملِ متناظر بودن با کلی را مشاهده می­کند، بدون اینکه برای بیرون کشیدن کلی از جزئیات نیاز به مشاهده همه آنها باشد (مترجم: درک کلی به واسطه درک یک امر جزئی).

این دو حالت ادراک (یعنی ادراک جزئی از کلی و ادراک کلی از جزئی)، یک و تنها یک قابلیت را بیان می­کند که با نفی آن، اصولاً تناهی انسان [همچون] قدرت درک بی­واسطه عامل کلی مشترک درون یک امر جزئیِ تکین و همه جزئیات درون امر کلی که در آن سهیم­اند، تعریف می­شود.

فعالیت و کنش چنین [قوه] عقلی، سراسر آفریننده و عاری از حس­پذیری است و در معرض هیچ­گونه تأثیر بیرونی نیست و با وجود این، خود را تحت مضامین ویژه­ای به طور مفصل شرح می­دهد.

 کانت نمی­گوید موجوداتی واقعی با یک چنین ویژگی­های فوق بشری (دارای چنین عقلی) وجود دارند، همچنین نمی­گوید خدایی هست که واجد چنین ویژگی­های ایده­آلی است؛ او این تصویر فوق بشری را تنها به مثابه مدلی در برابر آن چیزی به کار می­برد که محدودیت­های خودِ ما را تعیین می­کند، یعنی نوعی عقلانیت که ما واجد آن نیستیم.

نقطه آغاز نقد، این است که انسان­ها واجد قوه عقل شهودی نیستند. قوه عقل ما تنها می­تواند بیاندیشد و شهودِ ما تنها می­تواند جزئیات را ادراک کند. به عبارت دیگر عقل انسانی، استدلالی است نه شهودی و شهود انسانی هرگز عقلی نیست بلکه همواره حسی است.

اندیشیدن و شهود (به عبارت دقیق­تر، قوه حس که شهود را به عنوان داده خود به کار می­گیرد) دو عملکرد به شدت متمایز از هم هستند که به هیچ وجه نباید به جای هم به­کار روند. بلکه تمایز شدید آنها نیروی زنده نقد است. کنش عقل، خودانگیخته و خودبه­خودی است، درحالی که احساس پذیرنده است و (دقیقاً همان­طور که تجربه­گرایان انگلیسی توصیف کرده­اند) به طرز منفعلانه­ای با محرک­های بیرونی به جریان می­افتد.

بنابراین قوه عقل، بر خلاف احساس که تجربی و پسینی است، محض و پیشینی است. با وجود این، قوه عقل قوه­ای صرفاً صوری است و برای دریافت داده­های ضروری برای شناخت ابژه­ها و اعیان، وابسته به ادراک حسی است.

برگرفته از کتاب انقلاب فلسفی کانت

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *