تکنیک هایی برای فراخوانی جهان طبیعی
زمانی که کیج در حال استفاده از سنگها بود، او در جستوجوی تکنیکهایی برای فراخوانی جهانی طبیعی، فراگیرنده موجودات ذیشعور و غیر ذیشعور، نیز بود. او طول همان دوره در کراون پوینت پرس، که ریوکو را ایجاد کرد، مجموعهای از 9 مونوتایپ منحصر به فرد با کلاژ، تحت عنوان مزوستیکها، زمین و هوا، آتش، آب نیز خلق کرد که به عناصر اولیه طبیعت اشاره داشت.
کلاژها شامل قسمتهای بریده شده مقالات مختلفی بود که کیج با فرضهای گوناگون آنها را انتخاب و روی کاغذ ریوز خاکستری به ابعاد 30×44 اینچ، نصب کرده بود. او در این قطعات از فرمت عمودی شعرهای مزوستیکاش استفاده کرد.
سپس او تلاش کرد تا آنها را در خاک پنهان کند، بسوزاند، در آب چرک یا چای آنها را خیس کند، از طریق فشار چای کیسهای نمناک آنها را اجرا کند و برخی از آنها را با قوری چای داغ لکهدار سازد (Brown, 2002: 92). کاتان براون، این کلاژها را یک حس «تا حدودی رائوشنبرگی» تعبیر کرد است (Ibid).
این کلاژها به نظر، فاقد روشنگری ذنگونهای هستند که کیج در بسیاری از آثار تجسمیاش درصدد دستیابی بدان بوده است. با این وجود، کیج با گسترش دو تکنیک مورد استفاده در این آثار، لکهگذاری و استفاده از آتش برای ایجاد اثر دود، از این قطعات دور شد.
اولین مجموعهای که با تجربیات کلاژی به نتیجه رسید، اثر آتش بود؛ شانزده چاپ منحصر به فرد، به صورت عمودی، که توسط اجرا بر کاغذ نمناک از طریق فشار، روی بستری از روزنامهها مچاله شده آتش زده، ایجاد شده بود. سپس بر روی کاغذ دودگرفته حاصله، با قوری چای داغ و تهگرد داغ زده و لکه ایجاد میشد.
گاهی اوقات، کاغذ نمناک آتش میگرفت و بخشی از کاغذ پیش از خاموشی شعله، سوخته میشد. در این مجموعه، کیج با استفاده از عملکردهای شانسی، تعداد ورقهای روزنامه، تعیین زمان، نوع و تعداد قوریهای چای جمعآوری شده برای استفاده، و محل قرارگیری لکهها و مدت زمانی که بایستی طول بکشد، را مشخص کرد (Ibid: 100).
علامتهای دایرهای شکل مختلف از قوری چای، برخی کمرنگتر و برخی تیرهتر، و برخی با نقشهای درونی نامنظم از پایههای آهنی ناهموار، که شناورند و با یکدیگر همپوشانی داشته و به جای اینکه روی سطح کاغذ به نظر برسند، گویی در دود محصور شدهاند. این آثار عمودی، حسی از کتیبههای معلق باستانی، سالخورده و نیمه نابود شده را القا میکنند، با این حال، گویی نقش ده هزار چیز را در چرخه پیوسته صیرورت و محوشدگی با خود حمل میکنند.
سال بعد، کیج خواستار گسترش صفحات دود گرفته، داغگذاری روی آنها و کاربست مواد یافته شده، که در سال 1985 آن را آغاز کرده بود، شد. او در یک قراضه فروشی محلی به جستوجوی اشیای مدور مناسب به عنوان ابزار داغگذاری پرداخت. او و چاپگرها کاغذهای متنوع دودی شدهای را آزمایش کردند و در نهایت کاغذ گمپی، یک کاغذ بسیار ظریف ژاپنی، را انتخاب کردند. این کاغذ اغلب در فرایند دودی کردن، از بین میرفت، امّا هنگامی که باقی میماند، دیگر برداشت ضعیفی از یک کاغذ ارزان که سابقاً دودی شده بود را دربر میگرفت.
گمپی شکننده، بر روی کاغذی قویتر نصب میشد، ازاینرو، به دلیل اینکه بسیاری از گمپیها میسوخت، در بسیاری از موارد، علامت بر روی کاغذ پایه چاپ میشد. آنهایی هم که به طورجدی توسط آتش متلاشی میشد، کیفیتی نقشه مانند به خود میگرفت که در آن استحکام میان گمپی دودی شده و خلاء واقعی سفیدی که از طریق آن ظاهر میشد، در نوسان بود. این مجموعهها انینکا، از ترکیب انسو (در زنگا، دایره اتوگرافیکی که توسط راهبان ذن اجرا میشد) و کا (واژه ژاپنی آتش)، نامیده شد.
این عنوان، همچنین میتواند به عنوان یک بازی با کلمات، آتش در مرکب نیز خوانده شوند. چنانچه کیج نیز نظیر پیشگامانش، دوشان و استادان ذن، از بازی با کلمات لذت میبرد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب جهان تجسمی جان کیج