انقلاب
خرابیهای انقلابی، نمونه بارزی از جنبشهای سوسیالیست است. این نهضتها به گذشته هر ملتی به چشم یک داستان سریالی از ظلم و تعدی نگاه میکنند و تنها راه پایان دادن به آن را به قدرت رسیدن سوسیالیست میدانند.از اینرو آنچه به اصطلاح لیبرالیسم نامیده میشود درواقع به معنای خط بطلان مطلقی بر گذشته است.
در انقلاب فرهنگی مائو، رادیکالها به دنبال حذف چهار عامل کهنه در فرهنگ چین یعنی رسوم، عادات، فرهنگ و تفکرات قدیمی، بودند. بدیهی است که اگر شما موفق به حذف آن مظاهر سنتی شوید، دیگر چیزی از راه و رسم پیشین زندگی باقی نمیماند.
در کامبوج خمرهای سرخ، جریانی مشابه همین را در راستای معرفی آنچه به اصطلاح خودشان «سال صفر» نامیده میشد، سازماندهی کردند و معتقد بودند که تاریخ باید از بطن نظام سوسیالیست زاییده شود.
اما در کشور آزادی مثل آمریکا که موفقترین و پیشرفتهترین تاریخچه اقتصادی دنیا را در کارنامه خود دارد پذیرش یک چنین ستیزهجویی همهجانبه علیه پیشینهی خاص کشور امری بعید به نظر میرسد.
اما در سالهای اخیر، جناح چپ از پذیرش تمامی قواعد بنیادینی که آمریکاییها را به یکدیگر مرتبط میکردند و به ما اجازه میدادند تا اختلافاتمان را بهطور دموکراتیک و مسالمتآمیز حل و فصل کنیم، امتناع کرده است. اکنون نیز آنها، آزادی بیان، سیستم انتخاباتی منصفانه، مالکیت خصوصی و حاکمیت قانون را قبول ندارند.
البته هنوز جرأت نکردهاند آشکارا به آن اقرار کنند اما همانطور که در این کتاب خواهید دید، آنچه امروزه از سیاستها و اظهارات آنها برمیآید نشاندهنده نگرش کاملاً متضاد آنها با آن قوانین است.
برگرفته از کتاب شمارش معکوس تا سوسیالیسم
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم