روشنگری و دین
روشنگری، دین را پایه ایمان به موجودات متعالی و فراطبیعی که قدرتمندتر از ما بوده، و سرنوشت ما را در اختیار دارند، میداند.
سرانجام، براساس این نگاه، مردم توجیهناپذیری تکثرگرایی الهیات را در نظر گرفته و باور به یک خدا را سامان دادند، که عقل، قدرت و خیرش او را بالاتر و فراتر از جهانی قرار داده که او تنها با عبارات منفی پرستش و دعا میتوانست به آن برسد.
همانطورکه میدانیم، دین شامل باور منحصربهفرد است، آموزههایی که آن را زینت داده و رویههایی که از آن نشأت میگیرند- به خصوص بیم و هراس اخلاقی ناشی از ترس از خدا و عادت به تکرار اعمال ]دینی[ شنبه صبحهای او.
آن نگاه دینی به چند دلیل مشکوک است. یکی اینکه، ایمان هیچگاه نتیجه استدلال فکری نبوده و نخواهد بود.
کانت، که در واقع از این نکته آگاه بود، از آنجاییکه پس از افزایش مخربترین انکار ابرسازه الهیاتی آن ایمانش را حفظ کرد، گفت او به ادعاهای عقلی حمله کرد تا فضایی برای ادعاهای ایمانی ایجاد کند.
صادقانهتر است بگوییم که ادعاهای ایمانی در نوشتههای او، همچون نوشتههای همه مردم پاک دین، مقدمات، و نه نتیجهگیریها، نمایان است.
پژوهش عقلانی چهبسا معنای این مقدمات را به ما نشان دهند. اما تنها به این دلیل است که آنها در جهانبینی ما که این پژوهش برایمان یک مزیت محسوب میشود کاملاً جاافتادهاند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فلسفه سیاسی (تأملاتی بر مکتب محافظهکاری)