رویکرد نظری اسپیواک در ظاهر انسجام نظرات اسپیواک - نشر پیله

انسجام نظرات اسپیواک

کتاب تحلیلی در باب آیا فرودست می تواند سخن بگوید
5/5 - (1 امتیاز)

رویکرد نظری اسپیواک در ظاهر ممکن است گیج‌کننده به‌نظر برسد – او خود را یک «خرمگس نظری» و «بریکولور» می‌نامد (کسی که از هر نوع چیز در دسترس یک اثر خلق می‌کند). با این همه، دغدغه ثابتی در کار او وجود دارد که آن را به‌شکلی عمیق‌تر کنار هم نگه می‌دارد.

این دغدغه توسط استفان مورتون منتقد در تنها چند کلمه خلاصه شده است که می‌گوید نیروی محرکه پشت صحنه آثار اسپیواک «یادگیری یاد گرفتن از فرودست» است.

اسپیواک

یکی از راه‌های قابل‌توجهی که او در سال‌های اخیر به‌دنبال دستیابی به آن بوده است، درخواست او برای «یادگیری خوب یکی از زبان‌های فقرای روستایی جنوب» است. اگرچه این درخواست او هرگز راه‌حلی برای همه آسیب‌های اجتماعی ارائه نمی‌کند، اما حداقل اولین گام منطقی است، زیرا امکان گفت‌وگو با افراد فرودست را مهیا می‌کند.

با این حال، این نقطه پایانی پروژه اسپیواک نیست. علاوه بر یافتن راه‌های امکان سخن گفتن فرودستان، باید «علیه فرودست‌بودگی» نیز اقدام کرد. این به‌معنای ایجاد نظام‌های جهانی سازمان‌دهی اقتصادی و نمایندگی سیاسی است که در آن مقوله فرومایه دیگر وجود ندارد.

تعهد اسپیواک به ارتقای حقوق طردشدگان پیش از انتشار مقاله «آیا فرودست می‌تواند سخن بگوید؟» آغاز شد و در کارهای بعدی او ادامه یافته است. اسپیواک در بخشی از مقاله‌ خود به‌نام «متون سه زن و نقد امپریالیسم»، به خوانش کتاب جین ایر شارلوت برونته رمان‌نویس ویکتوریایی می‌پردازد.

هدف او این است که نشان دهد سیاست فمینیستی به‌ظاهر مثبت رمان که زنان سفیدپوست را عاملانی فعال به‌تصویر می‌کشد، در خدمت به‌حاشیه راندن زن کریول (نژاد مختلط) قرار دارد. جین ایر توصیف داستان رسیدن یک زن غربی به بزرگسالی است، اما اسپیواک می‌گوید این پیشرفت تنها در نتیجه سرکوب شخصیتی دیگر، یعنی یک زن غیر غربی امکان‌پذیر است.

  • چنین خوانش‌هایی – برخلاف آثار برجسته ادبی (کتاب‌هایی که بهترین نمونه‌های ادبیات غرب محسوب می‌شوند) – نمونه‌های متداولی از رویکرد اسپیواک هستند.

اسپیواک همانند رویکرد خود در «آیا فرودست می‌تواند سخن بگوید؟» در مقاله «متون سه زن و نقد امپریالیسم» هم بر رویکردی چند لایه تأکید می‌ورزد که در عین حال فمینیستی و پسااستعماری است.

اسپیواک در آثار بعدی‌ خود مانند کتاب نقد عقل پسااستعماری (1999)، بر سوگیری‌های قوم‌گرایانه را در تاریخ شاخه اروپایی فلسفه معروف به متافیزیک تأکید می‌کند («قوم‌گرا» در این‌جا به مفروضاتی مربوط به برتری یک گروه قومی خاص اشاره دارد). او هم‌چنین می‌گوید که خود حوزه مطالعات پسااستعماری با انجام تحقیق درباره کشورهای فقیر به‌شکلی که به منافع آن‌ها لطمه می‌زند، در اعمال زیان‌بخش تولید دانش درباره جهان جنوب مشارکت داشته است.

در این زمینه: محدودیت های اسپیواک

برگرفته از کتاب: تحلیلی در باب آیا فرودست می تواند سخن بگوید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *