توماس کوهن فیلسوف علم کوهن کسی که باز اگرچه به ناروا چون بسیاری لقب فیلسوف - نشر پیله

توماس کوهن فیلسوف علم

کتاب محکمه فلسفه
Rate this post

توماس کوهن

کوهن کسی که باز اگرچه به ناروا چون بسیاری  لقب فیلسوف علم را به دنبال می‌کشاند، مشکلات فاحش زیادی را داراست. بسیار سریع مشکلات کوهن را که نقد کتاب او به نام ساختار انقلاب‌های علمی» است را بیان می‌شود:

اول آن‌که همان‌طور که عنوان فصل اول و فصل دوم کتاب معلوم کرده است بانام «نقشی برای تاریخ» و «راه علم بهنجار»درزمانی که این‌قدر نقد به منطق استقرائی وجود دارد و پوپر با همه‌ی توان خویش و تمام نقص‌های گفته‌شده دوباره بر آن‌ها پافشاری می‌کند، بسیار دور از ذهن است که کسی بیاید و بر اساس شواهد موجود تاریخی در تاریخ علم یکی از واژگان اساسی خود و مهم‌ترین کلیدواژه‌ی خویش که پارادایم است را تبیین کند.

این موضوع به‌وضوح نشان می‌دهد که نظریه‌ی کوهن هر چه باشد نمی‌تواند نظریه‌ای فلسفی باشد و حتی از نظریه‌ی پوپر به‌مراتب در این حوزه ضعیف‌تر است. بااین‌همه نقصی که روش علمی- تجربی یا استقرائی برای اثبات دارد راهی جز همدلی با او نمی‌توان داشت تا نظریه‌ی پارادایم‌های او را پذیرفت. یا پذیرفته شود که ویژگی‌های یک نظریه‌ی علمی درزمانی خاص تغییر می‌یابد آن‌هم به خاطر توجیهات بعدی او مبتنی بر این‌که می‌تواند داده‌های بیشتری را توجیه کند، سادگی داشته باشد و یا با دقت بیشتری آمیخته باشد.

 مثل‌اینکه این فیلسوفان چشم‌بسته این را پذیرفته‌اند که استنتاج بهترین تبیین یک استدلال استقرایی نیست و یا اصلاً دلشان نمی‌خواهد دراین‌باره صحبت کنند که ذاتاً فرقی با استقراء ندارد تا مبادا نظریه‌ی آن‌ها به مشکلی بینجامد.

چه دلیلی برای پذیرفتن نظریه‌ی پارادایم‌های کوهن وجود دارد؟ کوهن چه دلایلی ارائه می‌دهد؟ همان‌طور که گفته شد نظریه‌ی کوهن بر شواهد تاریخی استوار است و این شواهد تاریخی چیزی جز همان منطق استقرائی نیست و دیگر درباره‌ی نقص‌های این روش توضیحی داده نمی‌شود که سخن بسیار رفته است.

مشکل دیگر کوهن، مشکلی مشابه پوپر در داستان معرفت است؛ که چگونه او نیز به معرفت رسیدن یک نظریه‌ی علمی را پیش‌فرض گرفته است. یک فیلسوف علم باید ابتدا از خویش بپرسد، آیا نظریه‌ی علمی به هر صورتی که باشد معرفت بخش است؟ تا پس از پایانِ پاسخ به این پرسش منظور از معرفت او را دانسته شود.

اکنون کوهن بدون پرداخت به این موضوع می‌گوید: «علم بهنجار عبارت از تحقق بخشیدن به این نوید است، تحققی که با گسترش شناخت نسبت به فاکت هایی که پارادایم آن‌ها را به شکل مخصوصاً آگاهی بخشی نمایش داده است و با افزایش دامنه‌ی وفق میان این فاکت ها و پیش‌بینی‌های پارادایم و با توضیح بیشتر خود پارادایم کسب می‌شود.» ‏(کوهن، 1392، ص 108) در این جملات به‌وضوح دیده می‌شود که کوهن نیز معتقد است روش علمی به معرفت درباره‌ی فاکت‌ها می‌رسد اما دریغ از آن توضیحی که هرکس در این شناخت او شریک شود.

باقی نقدهایی که می‌توان به کوهن کرد، درواقع نقدهایی است که اگر کسی ادعا کند «استنتاج بهترین تبیین» ما را به شناخت می‌رساند می‌توان در برابر او برشمرد، نقد به این‌که چگونه به‌دقت فاکت‌ها می‌توان رسید، چگونه شناخت حاصل می‌شود و همه‌ی این نقد‌ها تنها ما را بر این عقیده استوار می‌کند که شاید بیهوده باشد که چنین کسانی لقب فیلسوف علم را به خود اختصاص دهند، مگر آن‌که ملاک ما برای فیلسوف بودن کسی، ملاکی کاملاً شخصی باشد.

ما بیشتراینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب محکمه فلسفه

23000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *