جهانی شدن
دیگران جهانی شدن را نه بهعنوان یک اتوپیای بدون مرز بلکه به مثابه یک ضداتوپیای جدید توصیف میکنند. در این برداشت، دنیای جهانی شده همچون یک قرون وسطیگرایی نوین نگریسته میشود که حاصل بازگشت جوامع غربی به دوره پیشامدرن است.
جهان قرون وسطایی با فقدان مرزهای سرزمینی و جامعههای آشکارا متمایز مشخص میگردید و در آن امپراطوریهایی با مراکز و پیرامونها و همراه با بسیاری از شبکههای متداخل و حوزههای قضایی رقیب وجود داشتند؛ اجتماعات چند زبانهای نیز در درون آن بودند.
برای دیدن نقدی نو بر قرون وسطیگرایی بهنظر میرسد دنیای جهانی قرون وسطایی جدید همچنین از نهادهای رقیب همراه با حوزههای قضایی و هویتهای دارای همپوشانی تشکیل شده است.
در این جهان دولتها بهعنوان دولتهای در حال رقابت شکل یابی مجدد مییابند و یک تهدید نظامی خارجی برای بسیاری از این دولتها وجود ندارد و لذا برای ملتها دشوار است که بتوانند خود را کلیتی واحد بپندارند.
امپراطوریهای قدرتمند مختلفی همچون مایکروسافت و کوکاکولا در سرتاسر کره زمین حضور دارند و اقتصاد و فرهنگ را بنابر علائق جهانیشان بازسازی میکنند. همچنین شهرهای در حال رقابتی مانند نیویورک، سنگاپور، لندن، هنگ کنگ، سیدنی، توکیو وجود دارند.
در هر دو تحلیل خوشبینانه و بدبینانه موارد ناانسانی وجود دارند که روابط اجتماعی را از نوسازماندهی مینمایند. چنین روابطی از خلال ماشینها، فناوریها، اشیاء، متون، تصاویر، محیطهای مادی و مانند آنها ساخته و بازسازی میشوند.
قدرتهای انسانی به نحوی فزاینده از روابط متقابل انسانها بامقولات مادی شامل نشانهها، ماشینها، فناوریها، متون، محیطهای مادی، حیوانات، گیاهان و مواد زائد تولید شده نشأت میگیرند.
افراد از قدرتهای اندکی برخوردارند اگر صرفا]دارای روابط[ انسانی باشند، در حالیکه قدرت بیشتری میتواند بهواسطه ارتباط انسانها با اجزاء ناانسانی ذکرشده در بالا بهدست آید.
تحولات ناانسانی زیر به لحاظ عمق هستیشناختی و قدرتهای تحول آفرینشان بدیع هستند: کوچکسازی فناوریهای الکترونیک که بر اثر آن انسانها به اشکال مختلف در حال وارد کردن پریز هستند و نیز بخش اعظم کار و محیطهای کار و محیطهای خانوادگی را بیحرکت میسازند؛ دگرگونی زیستشناسی بهصورت اطلاعات ژنتیکی کدبندی شده؛ حجم و میزان فزاینده مواد زائد و ویروسهای بهشدت متحرک؛ ظرفیتهای بسیار فراخ برای شبیهسازی طبیعت و فرهنگ؛ فناوریهای در حال تغییرکه تحرک جسمانی سریع و فوری را تسهیل میکنند؛ و جریانهای اطلاعاتی و تجاری که بهنحوی دراماتیک فاصلههای زمانی و فضایی را میان مردم، شرکتها و دولتها فشرده میسازند.
بهواسطه اهمیت این پیوندهای ناانسانی، من برداشتهایی از عاملیت را که بهشکل خاص متمرکز بر تواناییهای انسانی در زمینه نسبت دادن معنا یا مربوط بهحواس انسانی یا پیروی از یک قانون اجتماعی است را بهکار نمیگیرم.
این امر بیانگر این نیست که انسانها چنین فعالیتهایی را انجام نمیدهند. همچنین بیانگر این نیست که انسانها از عاملیت خود استفاده نمیکنند. بلکه آنها فقط در شرایطی عمل میکنند که ساخته خود آنها نیست؛ و آن شرایط روابط بادوام و به نحو فزاینده عمیق میان سوژهها و ابژههاست که از اهمیت اساسی برخوردار است.
این بدان معناست که جهانهای انسانی و مادی بهنحوی ماهرانه بههم پیوند خوردهاند و نمیتوان جامعه و طبیعت، یا انسانها و مقولات را مجزا از یکدیگر مورد تحلیل قرار داد. در بخشهای مختلف این کتاب نشان داده میشود که ترکیبهای متحرک پیچیده از بیشترین اهمیت جامعهشناختی برخوردارند.
همچنین عاملیت، مسئلهای در مورد انسانهایی که بهنحوی مستقل از اشیاء در قالب ظرفیتهای منحصربهفردشان برای نسبت دادن معنا یا برای پیروی از قوانین اقدام میکنند، نیست. بلکه آنچه از اهمیت برخوردار میباشد راههایی است که از طریق آنها جهان مادی و مصنوعات بهوسیله انسانها به شیوهای لذت بخش تجربه میشوند.
مفهوم عاملیت نیاز به نشان داده شدن بهوسیله چیز دیگری دارد و من اینکار را ازطریق تحلیل درباره برداشتها و روابط متقابل میان آنها انجام میدهم. چنین برداشتهایی صرفاً آنگونه که زیمل در قالب روابط میان فرد با فردی دیگر خاطرنشان میسازد مهم نیستند، بلکه در قالب روابط میان مردم با طبیعت و با فناوریها، اشیاء، متون و تصاویر نیز از اهمیت برخوردارند.
لذا اگر قلمروی خودمختارانه برای عاملیت انسانی وجود ندارد، نباید درباره سطح متمایزی از واقعیت اجتماعی که پیامد منحصربهفرد کنشگری انسانها از طریق و ازخلال قدرتهای خاصشان است تأمل گردد.
نویسندگان مختلف کوشیدهاند تا ایده دیالکتیک میان افرادی که جامعه را میسازند و جامعهای که افراد را میسازد را بسط دهند. اما چنین دیالکتیکی فقط و فقط زمانی موجه است که در برداشت ما جامعه امری روزمره تلقی گردد، یعنی این امکان میسر گردد که کنشهای متقابل اجتماعی ناب از شبکههایی از روابط پیچیده با امر ناانسانی منتزع شوند.
از آنجا که تقریباً همه کلیتهای اجتماعی درون شبکههای روابط میان انسانها و این اجزاء ناانسانی عمل میکنند لذا جامعههای انسانی یگانه]که شامل صرفاً انسانها وروابط میان آنها باشد[ وجود ندارد. جامعهها ضرورتاً بهشکل ترکیبی هستند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب جامعه شناسی فراسوی جامعه ها