روانشناسی توده ‌ای و تحلیل از فوتبال در استادیوم فوتبال اجتماعی تشکیل می‌گردد - نشر پیله

روانشناسی توده ‌ای و تحلیل از فوتبال

کتاب زندگی در نود دقیقه
Rate this post

توده و من در فوتبال

بازیکنان و تماشاگران به عنوان یک عامل اقتصادی بخشی از در هم تنیدگی‌های اقتصادی و احساسی به شمار می‌روند که بسیار فراتر از ورزش هستند. در کنار رویدادهای بزرگ فرهنگ عامیانه، بازی‌های فوتبال نیز به صحنه تماشایی جمعی در یک جامعه بدل گشته اند.

همان گونه فولکوین مارگ با اعتماد نفس در مورد مکان‌ها و آثاری که طراحی کرده می‌گوید، برای رویدادهایی که در استادیوم‌ها رخ می‌دهند، «صحنه‌های نمایشی برای توده ها» برپا می‌گردد. استادیوم‌ها می‌بایست احساسات تماشاگران را کنترل و در عین حال تشدید کنند و برای تقویت سر و صدای آنها به سیستم‌های صوتی نیز مجهز شده اند.

در این مورد بلافاصله افکار به سمت راهپیمایی‌ها و استفاده‌های تبلیغاتی از توده‌های انسانی منحرف می‌گردد. در ورزش و فرهنگ عامیانه توده مردم دارای ویژگی متفاوتی در قیاس با نمونه‌های تاریخی و به خصوص با توده‌های انقلابی هستند. تفاوت اساسی آنها در دوام، جهت و ساختار آنها است. در حقیقت توده تماشاگران در فوتبال به وضوح با تصورات سنت سیاسی از توده مردم متفاوت است.

در استادیوم فوتبال اجتماعی تشکیل می‌گردد که در آن تماشاگران با سایر مردم احساسات جمعی خود را با یکدیگر تقسیم می‌کنند. احساساتی که توسط توده تماشاگران به وجود می‌آید، دارای بازتابی فراتر از محل برگزاری این رویداد ورزشی است. سایر افراد نیز بازی‌ها را از طریق رادیو یا تلویزیون دنبال می‌کنند یا مطالبی در مورد آنها در روزنامه‌ها می‌خوانند و به این ترتیب جذب بازی‌های می‌شوند.

آنها نیز می‌خواهند در استادیوم حضور و در بازی مشارکت داشته باشند. احساسات مشترک ایجاد شده توسط تماشاگران حاضر در استادیوم تمایل به گسترش و جذب هر چه بیشتر مردم دارند. استقبال فراوان از «تماشای عمومی» بازی‌های جام جهانی 2006 از سوی آلمانی‌ها را می‌توان با کمک فرضیه مطرح شده از سوی الیاس کانتی برنده جایزه نوبل ادبیات، با عنوان «توده و قدرت» تأیید کرد. همچنین دومین ویژگی توصیف شده از سوی الیاس کانتی نیز در توده تماشاگران قابل مشاهده است: آنها به صورت هدفمند به غوغای استادیوم کشیده می‌شوند.

این تنها بازی فوتبال نیست که باعث برانگیخته شدن احساسات تماشاگران می‌شود، این احساسات در تأثیرات متقابل و تعاملات پیچیده ایجاد می‌شوند. هیجان و بی‌تابی مخاطبین همچنین بواسطه تکرار صحنه‌های مهم از سوی رسانه‌ها، اطلاعیه‌های تحریک کننده، اقدامات گروه‌های هواداری، تشویق و آواز هواداران و حتی تصمیمات داوران به وجود می‌آیند. کانون اصلی احساسات جمعی در استادیوم هواداران هستند.

ارتباط نزدیک آنها از این مسئله ناشی نمی گردد که آنها یکدیگر را می‌شناسند، بلکه نکته حائز اهمیت در خصوص تشکیل یک اجتماع از سوی هواداران این است که آنها در یک زمان و در یک مکان جمع می‌شوند و آیین‌های مشابه‌ای را انجام می‌دهند. پیش شرط کنش جمعی آنها یک پیوند احساساتی قدرتمند با باشگاه و بازیکنان، پذیرش مشتاقانه نمادهای باشگاه (رنگ پیراهن، نشان، آوازها، پرچم‌ها و پیراهن ها)، حماسه‌های تاریخی باشگاه و همچنین خصومت با باشگاه رقیب و طرفداران آن است. هواداران به صورت فردی همچون شهروندانی معمولی با علاقه‌های عجیب و غریب به نظر می‌رسند. در مورد هواداران متعصب و سرسخت همه زندگی به دور «باشگاه» محبوب آنها می‌چرخد.

در نگاه اول به نظر می‌رسد که همه پیش داوری‌ها در مورد هواداران فوتبال، همان پیش داوریی‌های هستند که در اواخر قرن نوزدهم میلادی از سوی گوستاو لوبون به توده‌ها نسبت داده شده بود، توده‌ها احساساتی، ناپایدار، دمدمی مزاج و ناتوان در قضاوت هستند و اعضای آن نیز دارای هویت شخصی نیستند. از دیدگاه امروزی چنین توصیفی از ساز و کارهای اجتماعی و روانی توده مشکل ساز است. مهم ترین نظریه‌های تاریخی مبتنی بر رویارویی توده و فرد خود مختار هستند، تا زمانی که افراد متفاوت از یکدیگر وجود داشته باشند، هیچ توده‌ای شکل نخواهد گرفت.

یک توده زمانی تشکیل می‌شود که افراد خود مختاری، فردیت و توانایی قضاوت خود را از دست بدهند. آنها تنها در این صورت یک جسم بزرگ را تشکیل می‌دهند و همانند یک واحد عمل می‌کنند. اظهار نظر درباره اینکه آیا نظریه‌های کلاسیک آنچه که در توده‌های تاریخی روی می‌دهد را متناسب درک کرده اند، هرگز آسان نیست. شاید پدیدارها و نشانه‌های توده‌های اولیه، نظیر قیام گرسنگان و یا شورش‌ها و انقلاب‌های سیاسی، از ساختاری متفاوت با آنچه که امروز در استادیوم‌ها و کنسرت‌های پاپ دیده می‌شود، برخوردار بوده اند.

یک برداشت مدرن، دیگر مبتنی بر مفهوم «من» خودمختار نیست، و برداشت سنتی به اندازه کافی مورد انتقاد فلسفه دوران جدید قرار گرفته است. مشاهدات جامعه شناختیِ صحنه‌های هوادارای نشان می‌دهد که طرفداران فوتبال به سادگی هویت شخصی خود را در توده تماشاگران از دست نمی دهند. طرفداران در پس ظاهر آیین‌های مشترک، به تعداد زیادی «سرنوشت‌های متفاوت» تقسیم می‌شوند.

به جای محو شدن «من»، تجربه توده‌ای حتی می‌تواند منجر به افزایش حس «من» بودن شود، که خود دوباره سبب تقویت توده می‌شود، گویی نیروهای اضافی در اختیاز توده قرار می‌گیرد. نیروی محرک هوادار، عشق به باشگاه مورد علاقه او است. زیگموند فروید ساختار لیبیدویی یک توده را در مطلبی با عنوان «روانشناسی توده‌ای و تحلیل من» توصیف کرده است.

ویژگی‌های مهم این تحقیق را می‌توان در رابطه بین هوادار و بازیکن مورد علاقه «او» به کار برد. هوادار دلبستگی شدیدی به این بازیکن پیدا می‌کند، به این ترتیب که به وی ایمان پیدا می‌کند و شکلی آرمانی به وی می‌دهد. علاوه بر این فروید فرض می‌کند که فرد (هوادار) در این رابطه از «من» خود چشم پوشی می‌کند. وی به جای «منِ» خود، «منِ» ایده آل بازیکن مورد علاقه خود را قرار می‌دهد.

چنین تأثیری را نمی توان به صورت مستقیم به فوتبال منتقل نمود، اما تأثیرات ارتباط لیبیدویی را می‌توان نزد طرفداران فوتبال نیز مشاهده نمود. زیگموند فروید فرض می‌کند که فرد مورد تمجید قرار گرفته (بازیکن)، «تأثیری هیپنوتیزمی» بر تمجیدکننده (هوادار) خود دارد. هوادار احساس نزدیکی با بازیکن مورد علاقه اش دارد و او را در زندگی احساسی اش پذیرا می‌شود. این مسئله نوعی واکنش و بازتابی احساسی در هوادار ایجاد می‌کند، وی قدرت، خستگی و نا امیدی بازیکن مورد علاقه اش را احساس می‌کند و با وی، شادی گل زنی اش و همچنین ترس از ناکامی اش را تجربه می‌کند.

عشق از یک طرف کور می‌کند و از طرف دیگر باعث ایجاد همدلی با محبوب می‌شود. در استادیوم‌های فوتبال می‌توان تماشاگرانی را دید که بعد از شکست با چشمانی گریان، یکدیگر را در آغوش می‌کشند. رابطه لیبیدویی با بازیکنان بواسطه کنش‌های اجتماعی سازماندهی و پرورش می‌یابند. هر فردی با سایر هواداران، آیین هایی برای تمجید، تبعیت و تقلید ایجاد می‌کند، آیین‌های که باعث ارتقاء جایگاه بازیکنان می‌شوند. نزدیک بودن به بازیکنان و عدم چشم پوشی از این رابطه نزدیک، درخواست حاکم بر گروه‌های هواداری است. البته احساسات منفی، طرد شدگی و نفرت نیز جزئی از یک رابطه لیبیدویی به شمار می‌روند.

هواداران در برابر دفاع از یک مربی، یک بازیکن تازه وارد یا یک رئیس باشگاه بنرهایی دست ساز را در دست می‌گیرند. در واکنش به عملکرد ضعیف یک تیم، در استادیوم به بازیکنان پشت می‌کنند و اعتراض خود را نسبت به تغییر زمان بازی‌ها به صورت هماهنگ در استادیوم‌ها نشان می‌دهند.

در تحلیل زیگموند فروید به «احساس از خودِ» انسان در یک توده مشتاق اشاره‌ای نشده است. هوادار یک تیم در «ادارک از خودِ» خود، قسمتی اساسی از «منِ» خود را از دست نمی دهد. وی در واقع یک «فرا منِ» بیگانه را جانشین «منِ» خود نمی کند.

این مسئله ممکن است در مواقع بحرانی و نزد توده‌های تحریک شده از لحاظ سیاسی و نژادی روی دهد. در یک توده مشتاق به ورزش، «من» درجه بالاتری از درک واقعیت را به دست می‌آورد. در لحظات شادی و سرخوشی یک گروه هوادار، هر فردی می‌تواند «منِ» خود را با شدت بیشتری تجربه نماید. این اتفاق در مورد بسیاری از اعضای یک توده هواداری می‌تواند روی دهد. در واقع به جای از دست رفتن فردیت آنها، «منِ» آنها احساس اطمینان از یک جهان مشترک و از «منِ» خود را تجربه می‌کند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب زندگی در 90 دقیقه
109000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *