دموکراسی در هند
در سال 1947، هند از طریق جنبش سیاسی گسترده مردم به استقلال دست یافت. در خط مقدم مبارزات استقلال، کنگره ملی هند (INC) بود که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تلاش میکرد تا از راههای عملی به اهداف عملی برسد، در خلال این اهداف عملی در حال سر و کله زدن با دشمنی بود که باعث تشدید موانع ایدئولوژیکی خودمختاری هند میشد.
این جنبش بیشتر به دنبال دستیابی به نوعی خودمختاری بود تا شکل خاصی از حکومت. چیزی که به جای پیروی دقیق از مواضع متعهدانه سیاسی، بیشتر به عنوان یک نوع عملگرایی ایدئولوژیک شناخته شد. دانشمندان غربی غالباً ریشه این عملگرایی را فقدان ایدئولوژی سیاسی در هند میدانند. با وجود یک جنبش سیاسی گسترده، هند شاهد یک انقلاب سیاسی یا اجتماعی نبود. این جنبش نه تنها بر براندازی ماشین دولتی تمرکز نداشت (بلکه هدف این بود که به تدریج آن را تحت کنترل بگیرد) و ساختارهای اجتماعی را هم به چالش نکشید.
این عملگرایی ایدئولوژیک اجازه میداد اشکال مختلفی از تئوریهای سیاسی به طور موازی در کنگره وجود داشته باشد.از یک سو، سیستم اصلاحات مشروطه توسط «موتیلال نهرو» و «چیتاران جان داس» ترویج میشد، از سوی دیگر «سابهاس چاندرا بوس» از سوسیالیسم و ستیزه جویی به عنوان ابزاری در دست جامعه بیطبقه دفاع میکرد. همه بسیجهای گسترده، مانند جنبشهای عدم همکاری و نافرمانی مدنی مانند چاشنی انفجاری منحصر به فردی در خدمت لیبرالیسم، آنارشیسم و سیاست مبارزه بدون خشونتی عمل میکرد که مهاتما گاندی به پیش میبرد.
در تقابل آشکار با غرب، فلسفه سیاسی در هند مبتنی بر متون معتبری که اصول روشنی را بیان میکند نیست. مثلاً لیبرالیسم را در نظر بگیرید. مورخ «راماچاندرا گوها»، در مقاله خود، «لیبرال مطلق»، لیبرالیسم را در هند یک شور توصیف میکند، نه یک نظریه. نظریه پردازان پیشرو غربی چراغ راهنمایی برای جنبش سیاسی در هند نبودند. در عوض، این جنبش در قالب یک واکنش روشنفکرانه به تجربیات منحصر به فرد یک منطقه بزرگ و متکثر رشد کرد.
تاب آوری دموکراسی هندی
این عدم توجه به زمینههای ایدئولوژیک، نباید منجر به این نتیجه شود که سیاست در هند تکامل پیدا نمیکند. این در واقع یک آزمایش جسورانه و بیسابقه بود که در سال 1947 نزدیک به 200 میلیون نفر از افراد بیسواد که مجاز به رای دادن نبودند دارای حق رای شدند. درحالی که همه پیش بینیها حاکی از شکست این آزمایش بود. «سودیپتا کاویرا»، مورخ، میگوید: «از منظر نظریه سیاسی متعارف، دموکراسی هند غیرقابل توضیح است. چرا که با هیچیک از پیش شرطهایی که تئوری دموکراسی برای موفقیت دولت دموکراتیک تعیین میکند، نمیخواند.» با وجود این، دموکراسی در هند مستقل در بعضی مواقع شکوفا شده است و در طول تاریخ کوتاهش توانسته خود را حفظ کند.
هند نشانههای بسیاری از یک دموکراسی پررونق را از خود بروز داده است – سیاسی شدن مداوم و در حال رشد روابط اجتماعی. برابری گفتمانی، در سطوح بیشتری از زندگی اجتماعی حاکم است و میزان حضور چشمگیر رأی دهندگان، به ویژه در بین فقرا و محرومان از جمله این نشانههاست. اگرچه یک باور عمومی وجود دارد که مردم هند { به لحاظ سیاسی} بیتفاوتاند اما آمارهای مربوط به انتخابات هندوستان داستانی کاملاً متفاوت را بیان میکند. انتخابات در هند به شدت یکی از رقابتیترین انتخابات در جهان است و معمولات بالاترین آمار مشارکت رای دهندگان را دارد.
شاخص نوسانات که تغییر خالص در سهم آراء یک حزب از یک انتخابات به انتخابات دیگر است در هند نیز بیش از بیشتر کشورهای اروپای غربی است. همه اینها نشان میدهد که فضای عمومی هند بسیار بیشتر درگیر امر سیاسی است و واکنش بیشتری نسبت همتایان غربی خود به برنامهها و عملکرد احزاب نشان میدهد.
سیستم غنی چند حزبی در هند که طیف وسیعی از امکان انتخاب را به عرصه عمومی عرضه میکند، عاملی مهم در ایجاد پیچیدگیهایی است که صرفا به دو حزب اصلی ملی تقلیل پیدا نمیکند. در انتخابات عمومی 2019، علاوه بر این، هزاران نامزد مستقل وجود داشتند. در حال حاضر 37 حزب سیاسی به همراه یک عضو مستقل و بدون وابستگی به حزب در «لوک سباها» (Lok sabaha) یا همان مجلس عوام نماینده دارند و. فقط هفت حزب بیشتر از پنج عضو در مجلس عوام دارند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب شبکه های اجتماعی و سیاست قدرت