روشنگری اصطلاحی است که یک حرکت یا به عبارتی یک فعالیت را مشخص میکند، و آن هم یک فعالیت برنامهدار، برنامهای که هدفش وضوح و شفافیت بیشتر شناخت است و از ارادهی معطوف به عقل نشأت میگیرد.
روشنگری با امید به عقل مشخص میشود. عقل همزمان هم هدف و هم وسیله است؛ این عقل همچنان در حال شکلگیری است، یعنی همچنان در حالت بیعقلی است و به همین دلیل عقل در مبارزه با بیعقلی است. عقل به مبارزه با هر امری میپردازد که به نظرش بیعقلی میرسد: تعصبات، خرافات و همچنین هیجانات.
عقل و روشنگری
عقل، ستیزهجو و جنگطلب است. از این حیث روشنگری تا حد زیادی یک عقلگراییِ تهاجمی، مجادلهجو، خشونتطلب و تحریکآمیز است که هدفش برطرف نمودن اشتباهات از طریق اصلاح مفاهیم است.
روشنگری در درجهی اول «یک اصل منفی در استفاده از قدرت شناخت خود است.» (کانت) ، یعنی انتقادی و حتی مخرب است. اما این نقد منطبق بر آرمان یک سنجش عقلانی، یعنی موشکافانه و بیطرفانه باقی میماند و روشنگری امید دارد که نتایجی معتبر از این انتقاد حاصل شود، یعنی شفافیتی که بتوان به آن دست یافت و بهصورت سازندهای آن را گسترش داد.
با وجود اینکه روشنگری یک فعالیت انتقادی است، اما قصد ندارد به هیچوجه مخالف صرف باشد، هر شناختی بهخودیِخود با کمک «روشنایی» با تاریکی موجود مرتبط است و از این لحاظ به صورت منفی علیه ناآگاهی یا به عبارت بهتر شبه دانش موضعگیری میکند، و روشنگری تنها از طریق «خودتوصیفی»اش بر این جنبه از شناخت، بر مبارزه علیه ناآگاهی و شبهشناخت (تعصبات و خرافات) تأکید میکند. اما درنهایت در روشنگری، از میان برداشتنِ تاریکیِ ناآگاهی و برطرف نمودن شبهشناخت، موضوع شناخت واقعیِ چگونگی امر یا افشای حقیقت، مطرح است.
- با اینکه روشنگری یک شعار مبارزاتی است، موضوعی که در ابتدا و انتهای این دوران مشخص میشود، اما روشنگری در نظر ندارد صرفاً به معنای از میانبرداری سوءتفاهمات تلقی شود (حتی نقد به معنای تخریب کامل باشد) بلکه میخواهد به اصل مطلب دست یابد.
روشنگری نقد به معنای اصلاح است، اما روشنگری شفافسازی یا تصحیحِ مفاهیم است و صرفاً به امید مفاهیم درست (اصلاح شده) زنده است. به همین دلیل روشنگری خود را تفسیری بیپایان در مفهوم هرمنوتیک مدرن درک نمیکند.
در این زمینه: روشنگری و طبقه اشراف
برگرفته از کتاب: امید به عقل