شاکله سازی کانت، تحت این عنوان مشکل وسیع¬تری را می¬پروراند که به همه - نشر پیله

شاکله سازی

کتاب انقلاب فلسفی کانت
Rate this post

شاکله

کانت، تحت این عنوان مشکل وسیع­تری را می­پروراند که به همه بخش­های دستگاه [فلسفی] او رسوخ می­کند. این مشکل، از دوگانه­ سخت و شکاف میان حواس و فاهمه یا به طور صریح­تر میان ادراک­پذیری و خودانگیختگی برمی­خیزد که مؤلفه‌های ترکیب کانتی نه تنها در شناخت که همچنین در کاربست و تطبیق اخلاق به جهان حواس هستند. بدون ترکیب و به هم آمیختن این دو عنصر [یعنی حواس و فاهمه] هیچ چیز وجود نخواهد داشت؛ اما چه چیزی موفقیت وحدت آنها را تبیین خواهد کرد؟

در تحلیل نهایی، کانت هیچ پاسخ رضایت­بخشی را ندارد و باید واقعیت تصادفی بودن ترکیب را از نظر بگذراند، یک رویداد سعید که عقل نمی­تواند آن را تبیین کند. هر آنچه که می­توانیم انجام دهیم این است که چگونگی آن را بکاویم نه چرایی آن را، یعنی در پی کشف لوازم واسطی باشیم که از طریق آنها، این شانس که استنتاج آن را بیان می­کند، رخ می­دهد.

از این نقطه­نظر، بخشی که درباره شاکله­سازی است اصولاً هیچ­چیزی را به استنتاج نمی­افزاید؛ بلکه آن به طور عمده تصور ظرفیت­ها و قابلیت­های ذهن از جمله لوازمی که واسطه میان حواس و فاهمه می­شوند را پربار می­کند. آن با انجام این کار، نوری بر تخیل محض، قوه ویژه­ای که فلسفه­های پیشین نشناخته­اند، می­تاباند، اما کانت که معتقد است او آن را کشف کرده است، نقش تعیین­کننده­ای به عنوان چِفتی که کلیه عناصر ادراک را، حسی و ذهنی وحدت می­بخشد، به آن می­دهد.

تخیل محض، زمان که یکی از صورت­های شهود است را به عنوان ماده سازنده شاکله­ها برای مقولات، به کار می­گیرد. مراد کانت از «شاکله» نمایش یک محتوی مفهومی به واسطه شهود محض است. به عبارت ساده­تر، ممکن است ما بگوییم که این، نوعی برگردانِ محتوی مقوله به عبارات موقتی است. تخیل محض، به صورت زمان و اَشکال آن در الگوهای زمانی­ای می­نگرد که قرار است مقولات را به نمایش بگذارد (یا مجسم کند). فرضیه پیش­زمینه در اینجا این است که تجسم، فقدان هیچ­یک از محتوی مقوله را درگیر نمی­کند، بلکه فقط تغییرات واسطی را که در آن نشان داده می­شود درگیر می­کند.

همین­طور، شاکله برای کاربرد به عنوان عاملی واسط میان ماده ادراک حسی و مقولات بیان شده است. به علاوه، شاکله شرطی است برای کاربرد دقیق مقولات. مقوله نمی­تواند به طور مستقیم به شهود تجربی اطلاق شود، بلکه باید متحمل شاکله­سازی، یعنی تجسم در یک شاکله به منظور معنادار بودن و قابلیت کاربرد آن شود. و در طرف مقابل، ماده حواس باید ترتیب­یافته و مرتبط در تطابق با برخی (یک یا بیشتر) شاکله­های زمانی باشد تا بتواند تحت مقولات درآید.

جدول شاکله­هایی که کانت ارائه می­دهد کاملاً شهودی است و بنابر عادت او مطابق با چهار گروه مقولات تقسیم­بندی شده­اند. در گروه کمیت، شاکله مفهوم کمیت تجربی، عدد است (که بر روی صورت زمان ساخته شده است)؛ یعنی، مقدار عددی بزرگی­های شهودشده در تجربه آنها را به مقوله کمیت محض پیوند می­دهد. در گروه کیفیت، شاکله مفهوم واقعیت، زمان توپر (در احساس) است، در حالی که شاکله مقوله نفی زمان تهی (تهی از تمام احساس و اندیشه) است. در گروه نسبت، شاکله مفهوم جوهر تداوم امر واقعی در زمان است، یعنی بازنمود آن به مثابه لایه ثابت دگرگونی­ها.

شاکله مقوله علیت، توالی امر واقعی در زمان مطابق با قانون است؛ شاکله مشارکت (کنش و واکنش، مبادله فاعل و مفعول) همزمانی وجود امر واقعی است. در گروه جهت، شاکله­های [مقولات] امکان، واقعیت و ضرورت، به ترتیب تطابق یک ابژه با شرایط زمان، وجود یک ابژه در یک زمان معین و وجود یک ابژه در همه زمان­ها است.

از آنچه که در بالا آمد نتیجه می­شود که به منظور کاربست مقوله کمیت، ماده شهود باید واجد یک مقدار عددی باشد؛ به منظور کاربست مقوله جوهر، باید تداومی در زمان بازنموده شود؛ برای کاربست مقوله علیت باید یک توالی تابع قانون در زمان وجود داشته باشد؛ و برای کاربست برهم­کنش، شاکله همزمانی باید درکار باشد.

مقوله واجد هیچ­چیزی برای نگه­داشتن نیست مگر ماده شهود که ابتدا به وسیله یک شاکله سازمان یافته است و برعکس: بدون نشان­دادن محتوی مقوله با وساطت زمان، ما هیچ راهی برای کاربست و انطباق مقوله به ماده شهود نداریم. البته، کلیه این شرایط به وسیله شاکله­سازی مهیا شده­اند، درحالی که نظریه کپرنیکی را با تفصیل بیشتر بیان می­کند، همچنین محدوده تأثیرگذار آن را محدود به حدود زمان می­کند، یعنی جهان تجربی دائم و ثابت.

از این زاویه درباره شاکله­سازی دیده شده است که قوه تخیل و شاکله­هایی که توسط آن ساخته شده­اند، واسطه تشکیل ابژه­ها و قوانین تجربی فرض شده­اند. به هرحال، آنها رسیدن به هم دو منبع شدیداً متباین خودانگیختگی و ادراک­پذیری را در ترکیب نهایی تبیین نمی­کنند. و تصور نمی­کنند. این معما در کانت که فریب به شمار آوردن برخی «بنیاد مشترک» ناشناخته را از اساس رد می­کند هیچ راه­حلی ندارد. شاکله­سازی به طور مفصل­تر تنها به لوازم شناختی وحدت آنها، یعنی رخدادهای واقعی آنها به عنوان رخدادهایی که به وسیله استنتاج رخ داده­اند پی می­برد، یعنی آنچه که از یک «شانس سعید» باقی می­ماند.

ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده‌ایم

برگرفته از کتاب انقلاب فلسفی کانت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *